به نام خدا سلام من چهار سوال دارم که چند روزاست ذهنم را درگیرکرده است؟
آیاحقیقت مطلق وجود دارد؟ مثلا آیا شما می توانید بگویید که قطعا فردا باران می بارد؟
باتوجه به سوال بالا آیا با قطعیت می توان گفت که خدا وجوددارد؟
اگرما نتوانیم چیزی رابا قطعیت بگوییم و برای مثال با قطعیت نتوانیم بگوییم که فردا باران می بارد پس نعوذ بالله چه طور به طور قطعیت می توانیم بگوییم خدا وجود دارد و اهل یقین که در قران آمده چه معنایی پبدا می کند؟
آیا حقیقت مطلق است یا نسبی؟ با تشکر
سلام بر شما
حقیقت مطلق به این معنا است که یک قضیه بطور کلی و در همۀ زمان ها و شرایط صادق باشد. حقیقت مطلق وجود دارد و فراوان هم هست. مانند مثلث سه زاویه دارد. 4= 2+2. هر انسانی می میرد. هر معلولی علتی دارد. زمین کروی است. گیلان در شمال ایران واقع است. همۀ این ها و میلیون ها قضیه دیگر حقیقت مطلق هستند. بنا بر این حقیقت مطلق داریم و ما می توانیم بسیاری از چیز ها را بطور یقینی بدانیم.
اما علم ما محدود است و بسیاری از چیزها را نمی دانیم. مثلا نمی دانیم آیا در کرات دیگر موجود زنده ای هست یا نه؛ نمی دانیم قیامت کی برپا می شود؛ نمی دانیم کی از دنیا می رویم.
بعضی چیزها را هم بصورت احتمالی می دانیم، نه قطعی. اینکه آیا فردا باران می بارد یا نه، چون مربوط به آینده است و هنوز تحقق نیافته است ما یقین نداریم. یک هواشناس می تواند بر اساس شواهدی احتمال آمدن باران را پیش بینی کند.
اما قضیه خدا وجود دارد مربوط به آینده نیست و با باران آمدن فردا فرق دارد. برای اینکه این قضیه را بدانیم نیازمند دلیل و برهان هستیم. اگر دلیل موجهی برای وجود خدا داشته باشیم در آن صورت بطور قاطع می توانیم بگوییم خدا هست، چنانکه بسیاری از خداباوران اینگونه می اندیشند و دلایل مختلفی مثل برهان نظم و برهان امکان و وجوب برای آن اقامه کرده اند. بعضی ها از راه شهودی وجود خدا را می یابند و به آن یقین دارند.
از اینکه چون نمی دانیم فردا باران می آید یا نه، نمی توان نتیجه گرفت که پس هیچ چیز را بطور قطع نمی دانیم. ارتباطی بین این دو قضیه نیست. آیا معقول است بگوییم چون نمی دانیم فردا باران می آید پس معلوم نیست 4= 2+2؟
بطور خلاصه چهار نوع قضیه داریم: 1. برخی از قضایا برای ما بطورمطلق مجهولند. 2. برخی از قضایا برای ما بدیهی و روشن هستند 3. برخی از قضایا را با دلیل (تجربی، عقلی، تاریخ) بطوریقینی اثبات می کنیم. 4. برخی از قضایا را بصورت احتمالی می پذیریم.
حقیقت هیچگاه نسبی نیست. هر قضیه ای با قیود و شرایطش یا صادق است یا کاذب. اینکه یک قضیه برای کسی صادق و همان قضیه برای دیگری کاذب باشد معنا ندارد. ممکن است کسی به یک قضیه اعتقاد داشته باشد و دیگری اعتقاد نداشته باشد، اما صدق و کذب تابع اعتقاد افراد نیست. بنا بر این نسبیت معرفت شناختی (epistemological relativism) باطل است.
نسبیت اخلاقی (moral relativism) هم باطل است. خوب و بد با در نظر گرفتن قیود و شرایطشان مطلق هستند. ظلم همیشه و همه جا و نسبت به همۀ افراد بد است. عدالت همیشه و همه جا ونسبت به همۀ افراد خوب است.
نسبیت فرهنگی (cultural relativism) واقعیت دارد. یعنی آداب و رسوم و بسیاری از ارزش ها در جوامع مختلف متفاوت است. ممکن است چیزی در یک جامعه مطلوب باشد و در جامعۀ دیگر نامطلوب.
- این پرسش و پاسخ را نیز ملاحظه کنید. لینک ( آیا ارزش ها نسبی اند؟)