جهاد فرهنگی چیست و چه نسبتی بین فرهنگ و جهاد می توان قائل شد؟
فرهنگ حاکم بر انقلاب اسلامی فرهنگ جهادی است، زیرا انقلاب ما بدنبال تغییرات سطحی و روبنایی یا صرفا تغییرات سیاسی و اقتصادی نبوده، بلکه در پی آن بوده و هست که فلک را سقف بشکافد و طرحی نو در اندازد. تلقی بانیان و پیشروان این انقلاب این بوده که این انقلاب مقدمه ای برای انقلاب جهانی امام مهدی است. و این کاری نیست که با حرکت ها و اقدامات معمول و عادی به نتیجه برسد. برای تحق چنین آرمانی جهاد همه جانبه بویژه جهاد فرهنگی باید کرد. جهاد فرهنگی، تلاش همه جانبه برای بسط و نشر حق و مقابله با باطل به مفهوم قرانی آن است. اساس فرهنگ در این بینش باورها و ارزش های وحیانی است. جهاد مفهومی دینی است برای انواع تدابیر و تلاش هایی که انسان در هر زمینه ای به کار می گیرد. جهاد مصادیق گوناگون دارد مثل جهاد دفاعی و نظامی، جهاد علمی، جهاد سازندگی، جهاد فرهنگی و بالاتر از همۀ اینها جهاد با نفس که جهاداکبر است. اینها در یکدسته عناصر اصلی با هم اشتراک دارند و تفاوتشان در حوزه ها و عرصه هاست. در مفهوم جهاد عناصر گوناگونی نهفته است: مثل ایمان، عشق، ایثار، سخت کوشی. هرکار و اقدامی جهاد نیست. جهاد کاری است که از روی ایمان و اعتقاد و عشق صورت می گیرد، از این جهت در جهاد عنصر قداست وجود دارد. کاری که از روی اجبار و تحمیل یا برای مقاصد مادی صورت گیرد جهاد نیست. جهاد با عنصر ایثار درهم آمیخته است. آنچه در جهاد محوریت دارد هدف مقدس است، از این رو مجاهد کسی است که برای نیل به آن هدف مقدس همه هستیش را حاضر است تقدیم کند. لذا جهاد با شهادت پیوند دارد و این نشان دهنده آن است که در جهاد عنصر خودخواهی و منفعت طلبی جایی ندارد. عنصر دیگر در جهاد جدیت و سخت کوشی است. جهاد با تنبلی و بی حالی تناسبی ندارد. جهاد حتی انجام وظیفه در حد معمول و مورد انتظار نیست، بلکه بکارگیری تمام قوا در راه نیل به مطلوب است. مجاهد در هر عرصه ای که باشد چنین است. مجاهد کارمندی نیست که برای دریافت حقوق و مزایا یک وظایف تعریف شده با ساعت کار معین دارد؛ بلکه او جز با رسیدن به هدف نهایی از پای نمی نشیند. عنصر دیگر در جهاد این است که معمولا جهاد در مقابل یک جریان مخالف و دشمن است. جهاد فرهنگی هم چنین است؛ چرا که ما با تهاجم فرهنگی رو به رو هستیم و مقابله با آن با شیوه های عادی و معمولی کارساز نیست و باید به شکل جهادی باشد؛ زیرا امکاناتی که دشمن دارد بی پایان است و با شیوه های روزمره نمی توان در مقابل چنین موجی ایستاد و فرهنگ خودی را حفظ و غالب کرد. از این رو فرهنگ سازی، مقاومت فرهنگی و ترویج فرهنگ جز با تفکر و روحیه جهادی امکان ندارد. برای این کا رما نیازمند به برنامه ریزی و مهندسی فرهنگی هستیم.
مهندسی فرهنگی به چه معناست و تحقق آن به چه ابزارها و نقشه ای نیاز دارد؟
منظور از مهندسی فرهنگی سامان دادن و هدایت کردن فرهنگ یک جامعه به سمت وضعیت مطلوب است. چون فرهنگ ذاتا امر پویایی است، به خصوص در زمان ما که مرزهای فرهنگی برداشته شده و ما با هجوم سیل اسای ورود فرهنگ های مختلف به جامعه هستیم. ما چه بخواهیم و چه نخواهیم فرهنگ متحول می شود. اگر فرهنگ بومی مدیریت و مهندسی معقولی نشود در سیل بنیان کن فرهنگ وارداتی محو و استحاله خواهد شد.
اما ابزارهایی که برای این کار استفاده می شود، متنوع است؛ رسانه ها اعم از شنیداری، دیداری، نوشتاری و انواع هنرها مثل ادبیات، فیلم و هنرهای تجسمی در این حوزه نقش واسطه و ابزار را دارند. مهمترین نقش هنر، فرهنگ سازی است. هنر پیش از آنکه سرگرمی باشد، راهی است برای القا و انتقال اندیشه و تفکر و فرهنگ بطور عام. آموزش اعم از عمومی و آکادمیک در مدارس و دانشگاه ها، راه دیگر در فرهنگ سازی است. مهندسی فرهنگی از اندیشه و ایمان الهام می گیرد و با ابزار های یاد شده اعمال می شود و عینیت بیرونی و اجتماعی پیدا می کند.
با چه تفکر و روحیه ای می توان در حوزه فرهنگ دست به جهاد زد؟
عنصر اصلی در این زمینه شناخت است. قبل از هرچیز باید فرهنگ مطلوب خودی که همان فرهنگ اصیل اسلامی و ایرانی است را درست بشناسیم و عمیقا بدانیم که عناصر اصلی فرهنگ ما چیست. باید عناصر اصلی و فرعی یا ذاتی و عرضی فرهنگ خودی را بشناسیم و بین آنها خلط نکنیم. همینطور لازم است فرهنگ مقابل را عمیقا بشناسیم و ذاتی و عرضی آن را از هم متمایز کنیم. عناصر مشترک و متفاوت فرهنگ خودی و بیگانه را تشخیص دهیم. نقاط قوت و ضعف و مثبت و منفی فرهنگ موجود خودی و فرهنگ بیگانه را درست بشنایم. از نقاط منفی فرهنگ خود دفاع نکنیم و نقاط مثبت فرهنگ بیگانه را مورد حمله قرار ندهیم. البته فرهنگی که از دین ما نشأت می گیرد تماما مثبت است و جنبه مفنی ندارد، اما همه فرهنگ ما برگرفته از دین نیست؛ یا ممکن است بطور غلط از دین برداشت کرده یا به آن منتسب کرده باشیم. در این زمینه باید پژوهش علمی نقادانه داشته باشیم. همه عناصر فرهنگ بیگانه نیز لزوما منفی و باطل نیست. آنچه که برگرفته از فطرت، عقل، وحی و تجربه باشد برای ما محترم است و اساسا بیگانه تلقی نمی شود، از هر سرزمین و جغرافیایی که آمده باشد. اما مراد از فرهنگ بیگانه فرهنگ مادی و مبتذل است ولو در سرزمین و تاریخ خودما ریشه داشته باشد. ملاک حق و باطل است، نه جغرافیا و تاریخ و نژاد. از این رو تعصب را باید در این حوزه راه نداد. اما متأسفانه فرهنگ غالب امروز جهان فرهنگ مادی و مبتذل غرب است. امروزه متأسفانه این جنبه از فرهنگ غربی فرهنگ های بومی از جمله فرهنگ ما را مورد هجوم و تاخت و تاز قرار داده و تهدید می کند. بنابراین، پیچیدگی و ظرافت جهاد فرهنگی از دیگر جهاد ها بیشتر است و لغزشگاه های آن زیاد تر است و باید با چشمی باز وارد میدان شد.
در جهاد دفاعی و نظامی شخص خطر دشمن را به راحتی تشخیص می دهد و عزم خود را برای مقابله با آن جزم می کند. این نوع تفکر باید در جهاد فرهنگی حاکم شود؛ یعنی باید خطر شناخته شود و به همان میزان اراده و نیرو برای مبارزه با آن وجود داشته باشد. اگر احساس کنیم فرهنگ خودی ما در معرض مخاطره است و هویت خود را در خطر ببینیم،- آنچنان که در جهاد نظامی موجودیت خود را در خطر می بینیم- در این صورت انگیزه لازم را پیدا می کنیم .
پس از عنصر شناخت و معرفت، عنصر دیگر ایمان است. صرف دانش علمی و آکادمیک کافی نیست که ما را به عمل و جهاد وادارد. ایمان به باورها و ارزش های فرهنگی متعالی و داشتن انگیزه شرط لازم برای جهاد فرهنگی است، چنانکه در دیگر مصادیق جهاد نیز چنین است. شناخت همراه با ایمان است که روحیه و عزم و ارداه را برای جهاد پدید می آورد.
عنصر دیگر و بسیار مهم علم و مهارت است. شناخت و ایمان بدون مهارت در عمل و نقشه راه عملی کارساز نیست. از این رو شناخت روش های عملی فرهنگ سازی و استفاده از تکنیک ها و ابزار های آن اهمیت بسیاری دارد. باید عقلانی و مطالعه شده و با حساب گام برداشت. در غیر این صورت و بی گدار به آب زدن یا نتیجه ای ندارد و یا نتیجه معکوس دارد. مفاهیم دینی بسیاری هست که شایسته است در این زمینه مطالعه شود، مانند امر به معروف و نهی از منکر، تبیلغ، ارشاد، هدایت، تعلیم و تزکیه.
چه ارتباطی میان مهندسی فرهنگی و اصلاح سبک زندگی وجود دارد؟
مهمترین عنصر در شکل دادن به سبک زندگی اغلب انسان ها، فرهنگ جامعه است. بسیاری از پسند ها و ناپسندها، انتخاب ها و رد و قبول های ما بر اساس ارزش های فرهنگی است که پذیرفته ایم. لذا فرهگ جامعه بیشترین تاثیر را بر سبک زندگی اکثریت مردم دارد. با تغییر فرهنگ در سبک زندگی تغییر ایجاد می شود. با انحطاطا فرهنگی، سبک زندگی رو به انحطاط می رود و با اعتلای فرهنگ، سبک زندگی به سوی تعالی سیر می کند. سبک زنگی محصول و نمایانگر فرهنگ و تجسم عینی و عملی آن است. سبک رانندگی و خرید و فروش و کارهای اداری و اخلاق انتخاباتی ما و کشور داری و مواجهه ما با محیط زیست و آداب و رسوم ما معرف فرهنگ ماست. اینها از هم جدا نیستند. ما نمی توانیم بگوییم فرهنگ والایی داریم، اما نحوه رانندگی و خرید و فروش و مناسبات اداری و اخلاق انتخاباتی و برخورد ما با محیط زیست و … خوب نیست. فرهنگ یک جامعه آن چیزی نیست که در کتاب ها و شعر ها و قصه ها آمده است. فرهنگ آن چیزی است که ذهنیت مردم با آن شکل گرفته، مردم با آن زندگی می کنند و در رفتار مردم منعکس است. ما می توانیم بگوییم فرهنگ اسلامی فرهنگ والایی است، و ما به آن فرهنگ اعتقاد و علاقه داریم، اما در عمل فاصله ما با آن بسیار است و فرهنگ ما هنوز فرهنگ اسلامی نیست. عناصری از تعالیم اسلامی در اندیشه و عمل ما بویژه در ابعاد فردی آن حضور دارد، اما فرهنگ جمعی ما با فرهنگ مطلوب اسلامی فاصله زیادی دارد. سبک زندگی بسیاری از ما متأثر از فرهنگ غربی است. اینجاست که مهندسی و جهاد فرهنگی اهمیت پیدا می کند.