بحث برپایی کرسی های آزاداندیشی در سطح حوزه و دانشگاه از جمله منویات رهبری است،این مهم در طول چند سال اخیر در قالب های متعددی نمود یافته است، به نظر شما اساسا کرسی آزاداندیشی باید از چه ویژگی هایی برخوردار باشد؟
گفت و گوی خبرگزاری دانشجو با دکتر محمد فنائی اشکوری
بحث برپایی کرسی های آزاداندیشی در سطح حوزه و دانشگاه از جمله منویات رهبری است،این مهم در طول چند سال اخیر در قالب های متعددی نمود یافته است، به نظر شما اساسا کرسی آزاداندیشی باید از چه ویژگی هایی برخوردار باشد؟
یکی از مقومات کرسی های آزاداندیشی آن است که ایده و فکر تازه ای برای ارائه وجود داشته باشد. پس نکته اول وجود یک نوآوری در حوزه های معرفتی و علمی است و غرض این است که این نوآوری عرضه شود و مورد نقد و بررسی و مباحثه قرار گیرد.
از سوی دیگر چون این ایده باید طرح شود و دیگران باید دربارۀ آن نظر دهند، باید فرهنگ آزاداندیشی حاکم باشد و فضا برای بیان فکر مناسب باشد. یعنی جامعۀ علمی باید به حدی از سعه صدر باشد که بتواند نظرات متعدد را بشنود و تضارب آرا در یک محیط علمی و دوستانه صورت گیرد.
مهمترین خلل ها و آسیب ها در راستای برپایی و تحقق هرچه بهتر کرسی های آزاداندیشی و توامان کرسی های نظریه پردازی چیست؟
مهمترین خلل، فقدان دو رکنی است که اشاره کردیم. یعنی یا فکر تازه ای تولید نشود، یا فضا برای عرضه مناسب نباشد. متاسفانه در هر دو حوزه کمبود داریم، یعنی هم اندیشه برای نوآوری کم است و معمولا حرف های رایج و مشهورات گفته می شود. معمولا سنتی ها سخنان گذشتگان را تکرار می کنند و متجددان حرف های غربی ها را. از سوی دیگر گوش شنوا برای شنیدن سخن نو هم زیاد نیست. دوست داریم همان حرف های مأنوس و مألوف را بشنویم. با تنگ نظری و تعصب نمی توان از آزاد اندیشی سخن گفت. سیطره نگاه سیاسی و جناحی هم مانع دیگر تبادل آزاد اندیشه و داوری منصفانه در برخی از عرصه ها می شود.
فکر می کنید چنین فضایی چگونه در محیط حوزه و دانشگاه ما شکل خواهد گرفت؟
قطعا نمی توان انتظار معجزه داشت که ناگهان فضای موجود تبدیل به فضای مطلوب شود. تحولات فرهنگی به طور تدریجی شکل می گیرند. متصدی اصلی این کار هم عالمان و اندیشه وران هستند و قرار نیست کسی از بیرون بیاید و چنین فضایی را ایجاد کند. این فضا با دستور و درخواست شکل نمی گیرد؛ بلکه باید نظام تعلیم و تربیت و آموزش و پژوهش ما در سطح کلان تحول یابد و به سمتی رود که نوآوری و آزاداندیشی تشویق و تقویت شود.
مطبوعات و رسانه ها نیز در شکل گیری چنین فضایی نقش مؤثری می توانند داشته باشند. باید زمینه را فراهم کنند که اگر کسی حرف جدی و جدیدی داشت بتواند با آرامش طرح کند و دیگران هم عالمانه نقدش کنند. متاسفانه گاهی به جای آنکه کسی که اندیشه ای نو دارد تشویق شود، مورد حمله و اتهام قرار می گیرد و این موجب می شود که افراد جرأت بیان یافته های خود را نداشته باشند. این مشکل به آسانی رفع نمی شود، بلکه نیازمند تحول در نظام تعلیم و تربیت کشور است.
لازمه برپایی کرسی آزاداندیشی گفت وگوی روشمند است؛به نظر شما یک گفت وگو علمی چه ویژگی هایی دارد؟
مهمترین ویژگی هر گفت وگوی علمی این است که تنها هدف طرف های گفت و گو جستجوی حقیقت باشد. اگر در پی نیل به حقیقت باشیم، هم گفت و گو صورت می گیرد و هم این گفت و گو به نتیجه می رسد. اما اگر غرض هرکسی از گفت وگو صرفا قبولاندن نظر خود به دیگران باشد و احساس نیاز به اندیشه های دیگران نکند، یک گفت و گوی علمی شکل نمی گیرد؛ بلکه کار به خطابه و جدل می کشد. اگر گمشدۀ افراد حقیقت باشد و هرکسی خود را مالک انحصاری حقیقت نداند و غرض از گفت و گو، همکاری و کمک به یکدیگر برای رسیدن به حقیقت باشد، قطعا چنین گفت و گویی سازنده و اثرگذار خواهد بود. شرط دیگر یک گفت و گوی علمی اصیل، رشد اخلاقی و شخصیتی است. در یک گفت و گوی علمی درجۀ بالایی از رشد اخلاقی و شخصیتی لازم است. حقیقت جویی، انصاف، تواضع، احترام به طرف مقابل، و دوری از تعصب شرط های ضروری در گفت و گوی علمی، نظریه پردازی و نقادی است. تکبر، خود بزرگ بینی، بی انصافی و انواع تعصبات مانع هرنوع آزاد اندیشی و نقادی است. در فقدان عناصر اخلاقی کار به مخاصمه و سوء فهم منتهی می شود. جویای حقیقت در مباحثۀ علمی بیش از آنکه شهوت گفتن داشته باشد، مشتاق شنیدن است. هنر خوب گوش دادن و شنیدن و آموختن، هنر بزرگی است در این حوزه، که از نفوس تربیت شده، حقیقت جو و متواضع بر می آید و کار هرکسی نیست.
برخی معتقدند که ما در حوزه هایی چون فلسفه نوآوری نداشته ایم که بخواهیم در قالب کرسی آزاداندیشی و نظریه پردازی درباره آن بحث کنیم. برخی نیز در نقطه مقابل این نظریه هستند؛ یعنی معتقدند اتفاقا به علت اینکه فلسفه در کشور ما سابقه دارد لذا در این حوزه توفیق بیشتری در حوزه نظریه پردازی داریم، نظر شما چیست؟
قطعا نوآوری های در حوزه هایی از فلسفه اسلامی داشته ایم. در مباحث انتزاعی و سنتی فلسفه موانع کمتر هست. جایی که مباحث به سمت مسائل اجتماعی و سیاسی سوق می یابد تحمل کمتر و تعصب بیشتر است. از این رو در مباحث علمی محض و فلسفی شاهد نوآوری هایی هستیم، گرچه در حد مطلوب نیست. اگر وضعیت فعلی فلسفه را با سی سال قبل مقایسه کنیم، خواهیم دید که بسیار تحول یافته است. همین فلسفه های مضاف که امروزه مورد توجه است سی سال پیش مطرح نبود. مثلا در فلسفه دین، اخلاق، سیاست، و فلسفه عرفان گام هایی برداشته شده است. اگر در سایر حوزه های علوم اجتماعی و علوم انسانی همان تحولی که در فلسفه ایجاد شده پیش بیاید، می توان به آینده امیدوار بود.
البته باید توشاجه داشت که توجه به فلسفه از این جهت هم هست که فلسفه در این مملکت ریشه دار بوده است. به دلیل ریشه کهن تاریخی، این شکوفایی در حوزۀ نظریه پردازی دیده می شود، اما در علوم اجتماعی ما از فقر تاریخی رنج می بریم. منظورم تاریخ کهن نیست. حکمای قرن های نخستین ما مثل فارابی، ابن سینا، ابن مسکویه و طوسی در این زمینه ها کارهای بزرگی کردند، اما این حرکت ادامه پیدا نکرد و ما با نوعی رکود در حکمت عملی مواجه شدیم.
از سوی دیگر، در حوزه های علوم دقیقه و پایه نیز ما در سال های اخیر شاهد شکوفایی ها و درخشش هایی بوده ایم. دلیل این شکوفایی در حوزه علوم دقیقه آن است که انگیزه قوی وجود داشته است؛ افراد آماده و تربیت شده در این حوزه ها داریم و استعدادهای خوبی به این حوزه ها جذب شده اند و بر خلاف حوزه های علوم انسانی، مدیریت خوبی در این حوزه ها حاکم بوده است. به علاوه در مباحث علوم پایه اختلافات ایدئولوژیک و سیاسی دخالتی ندارد و ما با عقاید سیاسی و اجتماعی مختلف می توانیم کارهای مشترک کنیم و حرف واحدی بزنیم. این در حالی است که در حوزه های اجتماعی اختلافات عقیدتی و سیاسی تأثیر گذار است و با ضعف مدیریت همکاری سازنده ای صورت نمی گیرد.
نقش وحدت حوزه و دانشگاه در مدیریت علوم انسانی و نهایتا وصول به نظریه پردازی های متقن و شکل گیری کرسی های آزاداندیشی چیست؟
همکاری و هم فکری میان حوزه و دانشگاه لازم و ضروری است، اما پیچیدگی کار زیاد است. علوم پایه روی ریل آماده ای قرار گرفته اند و مسیرشان مشخص است، در حالی که در حوزه های علوم اجتماعی نوعی عدم تعین و اختلاف مبانی و روش و مقصد جود دارد. افزون بر این، نظام آموزش و پژوهش در کشور ما به گونه ای است که استعدادهای درخشان کمتر دنبال علوم انسانی می روند. با این حال وحدت میان این دو نهاد و تعامل سازنده آنها می تواند به روند تحول در این حوزه ها سرعت ببخشد.
طرح آموزش فلسفه به کودکان نقطه ای است برای آموزش گفت وگو و نقد پذیری. از یک طرف این طرح ایده ای غربی است و از سوی دیگر (گفت وگو) در سنت فکری و فلسفی ما ریشه عمیقی دارد. چرا با این وجود فضای گفت وگوی علمی مناسب نیست و صرفا تکیه بر ایده های وارداتی می شود حتی اگر این ایده ها مفید باشند.
واقعیت آن است که قبل از هرچیز در دین ما و در قرآن کریم نکات اساسی درباره خردورزی، علم جویی، کشف حقیقت، گفت و گوی علمی و منطق و اخلاق آن گفته شده است. ما به تفکر دعوت شده ایم و از این که بدون برهان سخنی را بپذیریم نهی شده ایم. قرآن تقلید و دنباله روی، تکیه بر ظن و گمان بجای علم و تعصب را نفی می کند و به حقیقت جویی و انصاف و تفکر و پژوهش دعوت می کند. ما از این منبع غنی استفاده نمی کنیم. اگر منطق تعلیم و تربیت قرآنی را بپذیریم، بسیاری از مشکلات ما حل می شود. بی شک باید از تجربه های دیگران نیز استفاده کنیم. این خود توصیه دین ماست. اما نباید فقط دست نیاز ما به سمت دیگران باشد. کپی برداری محض کارساز نیست. آموزش روش فلسفی به کودکان باعث می شود ما در آینده بزرگسالان خردورز و خلاق داشته باشیم. منش علمی را باید از کودکی در وجود افراد شکل داد.