سه راه عمده برای شناخت خداوند را راه عقل و راه وحی و راه شهود معرفی نمود و با تمرکز بر معرفت شهودی، شهود را معرفتی غیرحسی و غیر عقلی دانست که دستکم همه انسانها سنخی از این نوع معرفت را دارند که همان خودآگاهی است. خودآگاهی نه حسی است و نه عقلی اما این خودآگاهی هم بر ادراک حسی و هم بر ادراک عقلی تقدم دارد. فیلسوفان بحث کردهاند که علت حقیقی نسبت به معلول خودش علم حضوری دارد و معلول هم نسبت به علت، نسبت اشراقی دارد و عین ربط به علت است، بنابراین میتوانیم قبل از بحث از عرفان با معرفت شهودی روبهرو باشیم.
معرفت شهودی برای عارف نیاز به تبیین به وسیله معرفت حسی و عقلی ندارد، معرفت عرفانی آنجا است که از سطح علمی عمومی فراتر میرود و به صورت عادی آن حقایق را نمییابیم، بلکه وابسته به مقدماتی مانند سیر و سلوک و طهارت نفس دارد. بنابراین شهود یک راه کشف و معرفت است و راه معتبری برای این مساله است. اساساً با تأمل در معارف دینی میبینیم که معرفت حقیقی و بالاترین درجه معرفت را همین شهود میدانند: “لیس العلم بکثره التعلم بل العلم نور یقذفه الله من یشاء”. آن دلی که خداوند شایسته بداند در آن نور قرار دهد، آن نور، علم حسی و عقلی نیست، بلکه سنخ دیگری از معرفت است که مشروط به عبادت خالصانه و طهارت نفس است، نه بهره هوشی بالا.
تفاوت معرفتهای شهودی با معرفت غیرشهودی
معرفت شهودی نیاز به واسطه ندارد و اگر از طریق شهودی به معرفت برسیم، معرفت حضوری است نه حصولی. معرفت حصولی با وجود ذهنی است نه وجود خارجی در حالی که اگر از طریق شهودی به معرفت برسیم به وجود خارجی رسیدهایم. دیگر تفاوت این است که در معرفتهای دیگر طهارت قلب و بندگی شرط نیست ولی معرفت شهودی جز از طریق طهارت باطنی حاصل نمیشود و با سیر و سلوک به دست میآید.
معرفت حصولی حداکثر ما را به علم الیقین میرساند اما معرفت حضوری به این حد اکتفا نمیکند، بلکه میخواهد ما را به عین الیقین یا حق الیقین برساند. تفاوت سوم این است که معرفت شهودی امری کاملاً شخصی است و نمیتوان آن را به دیگری انتقال داد و نهایت بهره دیگران از شهود در حد اطلاع از یک گزارش است، اما معرفت حصولی قابل انتقال است و به عبارتی دیگر عمومیتپذیر است.
نقش شهود در خداشناسی
از قرآن کریم به دست میآید خداشناسی راههای مختلفی دارد، یکی از آنها شهودی است که خود آن اقسامی دارد: راه آفاقی، راه انفسی و راه صدیقین. در راه آفاقی عارف خداوند را در آینه مخلوقات میبیند، در راه انفسی سالک خداوند را در آینه جان خود تماشا میکند و در راه صدیقین بلاواسطه خداوند را شهود میکند. برهان صدیقین غیر از معرفت صدیقین است. برهان صدیقین یک استدلال عقلی است که نیاز به شهود ندارد اما شهود صدیقین، بی واسطه دیدن خدا است. راه صدیقین در واقع همان شهود صدیقین است که بر پایه آن میتوان استدلالی ارائه داد که نامش برهان صدیقین است.
برهان شهودبنیاد
آیا شهود عرفانی عارف بهرهای برای غیرعارف دارد؟ شهود میتواند مبنای استدلال واقع شود. اگر بتوانیم تبیین کنیم که عارف شهود دارد و شهود او اصیل است و در شهودش، به نحوی خداوند را شهود کرده باشد، میتواند مفید استدلال برای اثبات وجود خدا واقع شود. در واقع شهود ضمن اینکه برای عارف وجود خدا را بیان میکند، برای غیر عارف هم میتواند مفید برهان عقلیای باشد که مقدمهاش شهودی است. در برهان عقلی لازم نیست همه مقدمات عقلی باشند، گاهی مقدمات حسی، تاریخی، تجربی و یا شهودی است، اما کبری استدلال و ساختمانش عقلی است، لذا استدلال عقلی است.
تقریر این استدلال به این صورت است که: بسیاری از مؤمنین تجربه عرفانی دینی داشتهاند، تجربه دینی معرفتبخش است و تجربه معرفت بخش متعلق خودش را نشان میدهد، پس تجربه دینی متعلق خودش که خداوند است را اثبات میکند.