“عید” از ریشه عود به معنای بازگشت است. “فطر” که با فطرت هم ریشه است، در یک کاربرد به معنای خلقت و سرشت است. به این اعتبار عید فطر به معنای بازگشت به فطرت و سرشت است که همان فطرت توحیدی است. بازگشت به خویشتن اصیل و حقیقی همان بازگشت به خدا است، چرا که “من عرف نفسه عرف ربه.” پس می توان گفت: “من عاد الی حقیقة نفسه عاد الی لله.”
در کاربرد دیگر “فطر” به معنای گشودن و باز شدن چیزی است، چنانکه در قرآن کریم آمده است: «إِذَا السَّماءُ انْفَطَرَتْ»؛ هنگامی که آسمان شکافته شود؛ چنانکه “افطار” به معنای گشودن روزه است. بنا بر این، عید فطر یعنی عید گشودن روزه که همان پایان روزه است. با توجه به زمان عید فطر این معنای دوم با عید فطر مناسب تر است، به خصوص اگر آن را با عید قربان مقایسه کنیم، که جشن قربانی کردن است؛ قربانی حیوان که نماد قربانی نفس است. گرچه دو معنا قابل جمعند و بین آنها منافاتی نیست. این روز عید است، چون مؤمنان توانسته اند با موفقیت وظیفۀ خود در ماه مبارک رمضان را انجام دهند. در واقع عید فطر، روز جشن عبادت و بندگی است.
عید فطر برای چه کسی عید است؟ یکی از تفاوت های اعیاد دینی مثل عید فطر و عید قربان با اعیاد ملی مثل عید نوروز این است که عید نوروز برای همه عید است، چون عید طبیعت است؛ عید تقویمی است. از این جهت برا ی همه یکسان عید است؛ چون سال برای همه نو می شود و طبیعت برای همه یکی و یکسان است ؛ اما عید فطر چنین نیست که برای همه عید باشد. عید فطر مثل جشن پایان سال تحصیلی یا جشن فارغ التحصیلی است. پایان سال تحصیلی برای کسی که مدرسه نرفته و درس نخوانده یا اگر مدرسه رفته مردود شده یا تجدید شده، روز جشن و شادی نیست؛ بلکه روز حسرت و احساس محرومیت است. جشن شادی برای کسانی است که با موفقیت سال تحصیلی را گذرانده اند و بر کارنامه آنها مهر قبولی خورده است. عید فطر روز عید روزه دارانی است که با موفقیت وظیفۀ بندگی خود را در این ماه انجام داده اند. عید کسانی است که در این آزمون معنوی سربلند و موفق بیرون آمده اند. روز جشن کسانی است که از مهمانی خدا برگشته اند و از خوان آسمانی برخوردار شده اند. بنا بر این عید فطر برای همه عید نیست؛ فقط برای اهل تسلیم عید است. “الذی جعلته للمسلمین عیدا.” و جالب است که این دعا هم در عید فطر و هم در عید قربان خوانده می شود. از همین جهت است که در دعا وارد شده که از خدا بخواهیم در پایان ماه مبارک رمضان ما را از مرحومین قرار دهد نه از محرومین؛ یعنی از قبول شدگان نه از مردودشدگان.
روي عن جابر بن عبدالله الأنصاري (رضي الله عنه) قال : دخلتُ على رسول الله (صلى الله عليه وآله وسلم) في آخر جمعة من شهر رمضان ، فلما بَصُر بي قال لي : يا جابر هذا آخر جمعة من شهر رمضان فودعه وقل: “اللهم لا تجعله آخر العهد من صيامنا إياه، فإن جعلته فاجعلني مرحوماً ولا تجعلني محروماً ” .فإنه من قال ذلك ظفر بإحدى الحُسنيين ، إما ببلوغ شهر رمضان ، وإما بغفران الله ورحمته.
دانستن اینکه آیا ما از مرحومین این ماه هستیم یا خدای ناکرده از محرومین آسان نیست، چون معیار رد و قبول در امور معنوی تنها ظاهر نیست. چنین نیست که به صرف روزه داشتن ظاهری و امساک از مفطرات ظاهری، غایت مطلوب حاصل شده باشد. اساس در عبادتْ باطن است و احوالی مثل نیت و اخلاص و توبه و طهارت امور باطنی هستند. از این جهت است که چون نمیدانیم نمرۀ قبولی گرفته ایم یا نه، ما همواره باید بین خوف و رجا باشیم. رجا به جهت لطف بیکران الهی و خوف به جهت قصورها و تقصیرهای خود. معلوم نیست آن کس که به ظواهر بیشتر پرداخته و سرو صدایش بیشتر است، در درون و باطن نیز بهره اش بیشتر باشد.
ما درون را بنگریم و حال را نی برون را بنگریم و قال را
در ادعیۀ روز عید فطر آمده است که بگوییم: أَعُوذُ بِکَ مِنْ نَارٍ حَرُّهَا لا یُطْفَى وَ جَدِیدُهَا لا یَبْلَى وَ عَطْشَانُهَا لا یَرْوَى. خدایا به تو پناه مىآورم از آتشى که حرارتش خاموش نمىشود، و تازهاش کهنه نمىگردد، و تشنهاش سیراب نمىشود. آنگاه گونه راستش را بر زمین گذارد و بگوید: ا ِلَهِی لا تُقَلِّبْ وَجْهِی فِی النَّارِ بَعْدَ سُجُودِی وَ تَعْفِیرِی لَکَ بِغَیْرِ مَنٍّ مِنِّی عَلَیْکَ بَلْ لَکَ الْمَنُّ عَلَیَّ. خدایا رخسارم را پس از سجده و به خاک مالیدن آن براى تو در آتش زیرورو مکن، که من در این کار بر تو منّت ندارم، بلکه تنها تو را بر من منّت است. سپس گونۀ چپش را بر زمین گذارد و بگوید: ارْحَمْ مَنْ أَسَاءَ وَ اقْتَرَفَ وَ اسْتَکَانَ وَ اعْتَرَفَ. رحم کن بر کسىکه بد کرده، و مرتکب گناه شده و بیچاره گشته و اعتراف نموده است . آنگاه به حال سجده برگردد و بگوید: إِنْ کُنْتُ بِئْسَ الْعَبْدُ فَأَنْتَ نِعْمَ الرَّبُّ، عَظُمَ الذَّنْبُ مِنْ عَبْدِکَ فَلْیَحْسُنِ الْعَفْوُ مِنْ عِنْدِکَ یَا کَرِیمُ. خدایا اگر من بنده بدى بودم، تو پروردگار خوبى هستى، گناه بندهات بزرگ است، اما گذشت از جانب تو شایسته است اى کریم. سپس صد مرتبه بگوید الْعَفْوَ العَفْوَ…
سید بن طاووس پس از نقل این دعا می گوید: و لا تقطع یومک هذا باللعب و الإهمال و أنت لا تعلم أ مردود أم مقبول الأعمال فإن رجوت القبول فقابل ذلک بالشکر الجمیل و إن خفت الرد فکن أسیر الحزن الطویل. امروزت (روز عید فطر) را به ببیهودگی و بازى سپرى مکن [بلکه در ذکر و عبادت و مراقبه باش]، چرا که تو نمىدانى، آیا مردود شده ای یا مقبول. اگر امید پذیرفتهشدن دارى، آن را با سپاس زیبا جبران کن، و اگر نگران مردود شدن هستی در اندوهی عمیق و طولانى باش.
یک معیار برای سنجش موفقیت در ماه رمضان و اینکه بدانیم تا چه اندازه از این ماه بهره برده ایم، این است که ببینیم آیا ما بعد از ماه رمضان نسبت به قبل از ماه رمضان فرق کرده ایم یا نه و چه اندازه فرق کرده ایم. اگر اخلاق ما ، تعهد ما، مسئولیت پذیری ما، وجدان کاری ما، وظیفه شاسی ما، عبادت ما، انفاق و خدمت ما رشد یافته و بهتر و بیشتر شده، معلوم می شود ما از برکات این ماه برخودار بوده ایم و به میزان آن تغییر بهره برده ایم. اما اگر خدا نکرده حال ما و رفتار ما و خلقیات ما با پیش از ماه رمضان تفاوتی نکرده، معلوم می شود اتفاقی برای ما در این ماه نیفتاده است. شبیه این مطلب در مورد حج قابل طرح است. اگر کسی پس از بازگشت از حج، انسان بهتری شده باشد معلوم می شود حجش مثمر ثمر بوده است، وگرنه ظاهرا فقط در حد یک سفر توریستی و تفریحی از آن استفاده کرده است. “تعرف الاشجار باثمارها”؛ درخت را با میوه اش می شناسند. قرار بود روزه ما را به رنج گرسنگان واقف سازد و کاری برای آنها بکنیم. منظور این نیست که فقط حالشان را حس کنیم، بلکه منظور این است که پس از این گامی در راه بهبود زندگی آنها بردارم. قرار بود روزه تمرین مقاومت وایستادگی در مقابل خواسته ها باشد. آیا در مقابل خواسته های نفسانی مقاوم تر شده ایم؟ اگر هیچ فرقی نکردیم، نه در بعد انفاق، نه در حال عبادت، نه در دوری از معصیت ، باید بسیار نگران باشیم! و به این فکر کنیم که آیا اصلا دستاوردی داشته ایم؟
درسته، روزه گرفتیم، اما آیا قبول هم شد؟ چه بسا کلاسی را شرکت می کنیم و امتحان هم می دهیم، اما آیا همه همیشه در امتحانات قبول می شوند؟ برای همین است که در روز اول ماه رمضان از خدا می خواهیم که خدای روزه ام را در این ماه همچون روزۀ روزه داران واقعی قرار بده و عبادت مرا چونان عبادت عبادت کنندگان راستین قرار بده: « اللهمَ اجْعلْ صِیامی فـیه صِیـام الصّائِمینَ و قیامی فیهِ قیامَ القائِمینَ.» و در روز آخر ماه رمضان از خداوند می خواهیم: «اللهمّ اجْعَلْ صیامی فیهِ بالشّکْرِ والقَبولِ على ما تَرْضاهُ ویَرْضاهُ الرّسولُ …» خدایا روزه ام را بپذیر آن گونه که روزه ام مورد خوشنودی تو و پسند رسول تو باشد.
نکته دیگر که در ماه رمضان بویژه در عید فطر باید توجه کنیم این است که ماه رمضان دو بعد دارد. به عبارت دیگر ما در ماه رمضان دوگونه وظیفه داریم. رمضان ماه عبادت و اطعام است. ماه پرستش خدا و خدمت به بندگان خداست. در اسلام بندگی خدا از خدمت به خلق جدا نیست. همانقدر که به عبادت توصیه شده است، همانقدر و حتی بیشتر به خدمت توصیه شده است. در قرآن نماز اغلب همراه با انفاق و زکات است. ماه رمضان هم زمان طلایی برا ی ادای دین به خداوند است و هم ادای وظیفه در قبال بندگان خدا. در ماه رمضان همانطور که بر تلاوت قرآن تأکید شده است بر اطعام هم تأکید شده است. روز عید فطر هم ما دو کار می کنیم: اول پرداخت زکات فطر و سپس اقامۀ نماز عید. این به بانگ رسا به ما نشان می دهد که عبادت و خدمت از هم جدا نیست. اول باید زکات فطر را پرداخت و یا دستکم کنار گذاشت و سپس به سمت نماز رفت! پیام این حکم الاهی چیست؟ در قنوت نماز عید هم این آیات را می خوانیم: قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى* وَذَكَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى… رستگار شد کسی که خود را پاک کرد با پرداخت زکات، و نام پروردگارش را یاد کرد و نماز بجای آورد. پیوند عبادت و انفاق بیش از این است. کسی که عذری برای روزه گرفتن دارد، یا به نحوی از روزه سرباز زند برای جبران آن واجب است به نیازمندان کمک کند!
و سخن نهایی اینکه اگر ما همان قدر که به روزه بها می دهیم، به انفاق و کمک به نیازمندان هم بها دهیم، آیا نیازمندی در جامعه باقی خواهد ماند؟ آیا کودکی گرسنه سر بربالین خواهد نهاد؟ آیا پدری به هنگام افطار شرمندۀ خانوادۀ خود خواهد شد؟ آیا مادری بخاطر اینکه کودکانش لقمه ای بخورند خود رنج گرسنگی را خواهد کشید؟ ای مایی که سفره های افطارمان چنین و چنان است! ای صاحب ثروت و مکنت با آن سفره های افطاری که خود میدانید و در این ماه سی شب تجربه کرده اید، سفره هایی که یکی از مشکلات شما به هنگام صرف افطار انتخاب غذا است از بس در سفره گزینه های بسیار دارید، آیا وقت آن نرسیده است دربارۀ معارفی که از قرآن و حدیث و دعا و وجدان و سیرۀ پیامبر و علی در این باره شنیدایم و شنیده اید، اندکی درنگ و تأمل کنیم؟!!! همان علی که فرمود: ” «و لو شئت لأهتدیت الطریق الی مصفّی هذا العسل و لباب هذا القمح و نسائج هذا القزّ ولکن هیهات أن یغلبنی هوای و یقودنی جشعی الی تخیر الأطعمه و لعلّ بالحجاز او الیمامه من لا طمع له فی القرص و لا عهد له بالشبع»؛ اگر میخواستم میدانستم چگونه عسل پالوده و مغز گندم بخورم و از بافته ابریشم بپوشم. لیکن هرگز هوای من بر من چیره نخواهد گردید. و حرص مرا به گزیدن خوراکهای رنگارنگ نخواهد کشید. بسا که شاید در حجاز یا یمامه کسی حسرت گرده نانی برد، یا هرگز شکمی سیر نخورد! تجربۀ گرسنگی ماه رمضان یک حکمتش این بود که این درس را بگیریم. آیا این درس را گرفتیم؟!