علل گرایش به عرفان های دروغین چیست؟
اصل گرایش به عرفان در انسان يک گرايش اصیل است. خداشناسی و خداگرایی فطری به همین معنی است و عرفان دعوت به خدا است و معنویت چیزی جز گرایش به خدا نیست. حال اگر نوع صحیح آن عرضه نشود و به آن عطش فطری پاسخ درستي داده نشود طبعاً افراد جذب شبه عرفان ها می شوند. دسترسی آسان به این گرایشها از طریق نشریات نوشتاری و صوتی و تصویری بویژه انترنت و عرضۀ جذاب این مطالب از دیگر عوامل جذب به این عرفانها است.
از آنجا که عرفان اصیل با افسار گسیختگی و هوای نفس مبارزه می کند و کمتر کسی همت آن را دارد که سالک صادق این طریق باشد، عرفان راستين مشتريان زيادي ندارد. در مقابل در بسياري از فرقه های شبه عرفانی چنین نشان داده می شود که از راه پیروی از هوای نفس، استفاده از مواد مخدر، الکل و شهوت رانی شخص می تواند به همان نتایج عرفانی برسد. از اين رو با توجه به نیاز معنوی افراد و جاذبۀ غرائز و فقدان دانش و بصیرت لازم در این مسیر، دعوت آنان پذیرفته می شود. تنها کسانی که به حدی از رشد و معرفت رسیده باشند که راه را از بیراهه تشخیص دهند، در دام اینان قرار نمی گیرند.
از سوی دیگر، در پی تبلیغات دروغین و ادعاهای گزاف این فرقه ها، بسیاری برای رهائی از دشواری ها و غلبه بر شکست ها، ناکامی ها، سرخوردگی ها، اضطراب ها، افسردگی ها، ناامیدی ها و تنهائی ها و وازنش از مادیگری به مواد مخدر، ابتذال، سکس و برهنگي، داروهاي روان گردان و بالأخره عرفان هاي کاذب پناه می برند تا مگر از این طرق گره از کار فروبسته خود بگشایند. متأسفانه اکثر قربانیان و طعمه های فریبکاران از مدعیان نبوت و ولایت تا دعا نویس و رمال و شفادهنده افرادی هستند که از چنین مشکلاتی رنج می برند و با افتادن در دام این شیادان نه تنها مشکلی از آنها حل نمی شود بلکه مشکلی بزرگتر برمشکلاتشان و دردی شدید تر بر دردهایشان افزوده می شود. اینجاست که براستی باید گفته که بی عرفانی بسی بهتر از عرفان کاذب و منحرف است. عرفان دروغین همچون داروی فاسد انسان سالم را بیمار می کند.
گوهر جام جم از کان جهان دگر است تو تمنا ز گل کوزه گران مي داري
انگیزه بانیان و مروجان این فرقه ها چیزی جز جاه طلبی و دستیابی به شهرت و ثروت و شهوت نیست. آنها ضمن آشنائی با روانشناسی تبلیغی آثارشان را در غالب فیلم، داستان، نمایش و رمان به نحو غیر مستقیم ارائه می نمایند.
پرسش: با چه ملاکی می توان دعاوی عرفانی را ارزیابی کرد؟
پاسخ: داشتن ملاکی برای ارزیابی دعاوی و سنجش صحت و سقم آنها ضروری است. یکی از معيارها هماهنگی با عقل است. عقل معیاری بنیادی در بررسی هر ادعائی است. اگر دعاوی مدعیان عرفان خلاف عقل و استدلال عقلی باشد باطل است. حجیت عقل مطلق است و هیچ حوزه ای حتی عرفان بیرون از داوری عقل نیست. البته تعالیمی در عرفان هست که ممکن است ما از راه استدلال عقلی نتوانیم آن را اثبات کنیم یا فقط با پای عقل نمی توانیم به آن برسیم، ولی آن تعالیم نباید با هیچ یافت عقلانی ناسازگار باشند.
عقل در معنای عامش شامل تجربه، تحلیل تاریخی، روانشناختی و اجتماعی نیز می شود. مطالعه و تحلیل تاریخی این فرقه ها و تأمل در شناخت حقیقت و ماهیت آن ها می تواند در این زمینه به ما کمک می کند.
معیار دیگر وحی است. هیچ ادعای عرفانی چه در بخش معرفت چه در بخش سلوک نباید با تعالیم معتبر وحیانی ناسازگار باشد. حکمت جامع یا حکمت کامل، حکمتی است که در آن عقل، شهود و وحی با هم هماهنگ باشند. برهان، قرآن و عرفان با هم سازگار هستند. اگر در یکی از این ها شاهد چیزی بودیم که در دیگری خلافش هست، این نشان از وجود خطائی است. در این جا یا فهم دینی ما دچار خطا است، یا اعتقاد فلسفی ما دچار اشتباه است، یا آن چیزی را که ما فکر می کنیم شهود عرفانی است غلط است. هماهنگی بین عقل و وحی و شهود عرفانی معیاری است که در تفکیک و تمییز عرفان صادق و کاذب و شناخت انحراف و خطا در اندیشه و سلوک عرفانی به ما کمک می کند.
وقتي مي گوييم يک سنت يا نظام عرفاني اصيل است معنايش این نیست که همۀ افراد در این سنت هر ادعایی بکنند آن ادعا مصون از خطا است چون عرفان آنان اصیل است و مثلاً معارف شان را از مکتب اهل البیت(ع) می گیرند. چنانکه در فقه، تفسیر، کلام و دیگر علوم اسلامی نیز چنین چیزی را نمی گوییم. خطای در فهم یا استناد به منبع غیر معتبر یا دخالت هوا و هوس در بشر عادی غیر ممکن نیست. بنا بر اين، عقل، تعاليم کتاب و سنت و شهودهای اصیل و معصوم میزان هايي هستند در شناخت خطا و صواب در عرفان.