طبیعت زادگاه ما، بستر رشد ما، گهواره و خانه و مدرسه و معبد و مزرعه و کارگاه و تفرجگاه ما است. ما خود جزئی از طبیعتیم. پیدایش و حیات و بقا و رشد و کمال ما در گرو طبیعت است. البته بین نگاه طبیعت گرایانه (naturalistic) و نگاه الاهی به طبیعت تفاوت است. در نگاه الاهی، طبیعت سفرهاي است که خداوند برای ما گسترده است. ما بر سر سفرۀ خداوند نشستهایم. برخلاف آنچه ممکن است در نظر سطحی به ذهن آید، طبیعت با نگاه الاهی شریفتر ميشود و در جایگاه رفیعتری قرار ميگیرد، تا بانگاه طبیعت گرایانۀ ماتریالیستی. در نگاه ماتریالیستی، طبیعت فاقد شعور و حاصل تصادف کور و بدون طرح و هدفی است و ما بالاجبار و از سر نیاز ناچاریم با آن مدارا کنیم. اما از نگاه الاهی، طبیعت دارای شعور و آگاهی است و حاصل طرح الاهی و تحت تدبیر خداوند است. تمام ذرات طبیعت تسبیح گوی حضرت حق هستند؛ «یسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ.» (التغابن/13) طبیعت از آن جهت که جلوه گاه جمال و کمال الاهی است، مقدس است. طبیعت امانت خداوند است و ما در قبال این امانت مسئولیم و باید پاسخگو باشیم؛ «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیم» (التكاثر/ 8) طبیعت مقصد و غایت نیست؛ راه است. از نگاه معنوی، سفر الی الله از طبیعت آغاز ميشود، در طبیعت ادامه ميیابد (سیر فی الارض) و به ورای طبیعت ميرسد (سفر من الخلق الی الحق)، «إِنَّ إِلَى رَبِّكَ الرُّجْعَى.» (العلق/8)
آیا ارتباط انسان با طبیعت یک سویه است یا دو سویه؟
ارتباط انسان با طبیعت دو سویه است. انسان خود محصول طبیعت است. ما در طبیعت شکل ميگیریم و از طبیعت بهر¬ه¬مند ميشویم. ما به طبیعت نیازمندیم. اما از سوی دیگر، خداوند زیباترین مخلوقش را در طبیعت قرار داده است. «لَقَدْ خَلَقْنَا الإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ.» (التين/4). طبیعت با انسان معنا ميیابد و به غایت خلقتش ميرسد.
نه در اختر حرکت بود و نه در چرخ سکون
گر نبودی به زمین خاک نشینانی چند
ارتباط انسان با طبیعت چه اهمیتی دارد؟
انسان جزئی از طبیعت و وابسته به آن است. بقا و کمال انسان وابسته به مدارا و مهرورزی با طبیعت است. از این رو نميتواند نسبت به طبیعت غیر مسئولانه رفتار کند. انسان با صدمه زدن به طبیعت، تیشه به ریشۀ خود ميزند. احترام به طبیعت و مراقبت از آن، لطفی در حق طبیعت نیست؛ لطف در حق خودمان است.
ما در برابر طبیعت چه وظایفی داریم؟
آگاهی به اهمیت طبیعت موجب ميشود که ما زندگی خود را بر اساس مدارا و مهربانی با طبیعت شکل دهیم. احترام به طبیعت، مواظبت و مراقبت طبیعت همچون یک موهبت بيبدیل الاهی، قناعت در استفاده از طبیعت و دوری از اسراف و تبذیر و هدر دادن نعمتهای الاهی، پاک نگهداشتن طبیعت از انواع آلایندهها از زباله تا محصولات صنعتی تا سوختهای فسیلی در حد توان و امکان، جبران استفاده از طبیعت با حفظ و مراقبت از گیاهان و جانواران و دیگر مواهب طبیعت و درختکاری و گل کاری و کمک به تولید و رشد گیاهان و جانواران و حفظ خاک و آب و جنگل و کوه از جمله کارهایی است که ميتوانیم از آن طریق وظیفۀ خود در قبال محیط زیست را ادا کنیم. طبیعت ناموس ماست؛ باید نسبت به آن غیور باشیم آن چنان¬که کسی جرأت تعرض به آن را نداشته باشد. متأسفانه بسیاری از ماها به این وظیفۀ خود توجه نداریم و روز به روز آلودگی و ویرانی طبیعت بیشتر و بیشتر ميشود.
ارتباط با طبیعت چه تأثیری بر #سبک_زندگی ميتواند داشته باشد؟
ارتباط سالم با طبیعت شرط ضروری برای زندگی سالم است. حد اقلهای زندگی سالم بدون ارتباط درست با طبیعت تأمین نميشود. ما برای ادامۀ حیاتمان به هوای سالم، آب سالم، و غذای مطبوع نیازمندیم. بدون این¬ها ما زنده نیستیم و با ناسالم بودن این عناصر حیاتی، ما بیمار خواهیم بود. از این که بالاتر رویم، ما برای آرامش روحی، محتاج تماشای زیباییهای طبیعت و دیدن مناظر دلربای آن و شنیدن الحان گوش نواز پرندگان و آبشاران و بوییدن عطر دل انگیز گلها و شکوفههای باغ خدا و احساس نسیم روح بخش بهاری آن هستیم. ما برای تعمیق و ارتقای بینش خود هم نیازمند نظر بر طبیعت و آسمان و زمین و ما بینهما از گیاهان و حیوانات و کوهها و دریاها و ستارهها و کهکشانها هسیتم، چنان¬که کلام الاهی قرآن کریم مکرر از آن یاد ميکند، تا از این طریق خالقمان را بشناسیم و راه زندگیمان را پیدا کنیم و به رستگاری برسیم. از نگاه قرآن، الوالالباب کسانی هستند که در خلقت آسمان و زمین و پدیدههای آن مياندیشند و از این راه به معرفت الله ميرسند و معناداری و هدفداری خلقت را در ميیابند و ميگویند: «رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذَا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ.» (آل عمران/191)