حوزویان چند رسالت و وظیفۀ اساسی دارند: تحصیل معارف دین، ترویج معارف دین، و تحقق بخشیدن به خواسته های دین. وظیفۀ نخست طالبان علوم دینی شناخت تعالیم دین است که منبع آن کتاب و سنت (قرآن، حدیث و سیرۀ معصومین) است. آموزه های دین شامل عقاید، اخلاق، و احکام است. از آنجا که هم گسترۀ معارف دین بی کران و هم عمقش بی پایان است شناخت معارف دین امری پویا و پایان ناپذیر است. هرقدر که در فهم معارف دین بکوشیم و دقت کنیم، می توان بیشتر و بهتر از آن دین را فهیمد و این سیر را نهایتی نیست.
شناخت اجتهادی دین یا تحقیق در معارف دین مستلزم آشنایی با علوم مختلف است که در بحث از مقدمات اجتهاد از آن علوم یاد می کنند، مانند علوم مربوط به ادبیات عرب و تفسیر و حدیث و کلام و فقه و اصول و رجال. البته این علوم حداقلی است که کسب آنها در همۀ زمان ها ضروری است. با گذشت زمان و تغییر وضعیت جوامع و پیدایش علوم جدید و طرح شدن موضوعات و پرسش های نو، آشنایی با علوم و معارف دیگری ضرورت پیدا می کند که امری متغیر است.
وظیفۀ دوم طالب علم دین تقویت ایمان، خودسازی و کسب تقوا است. وظیفۀ دوم از نظر ترتیب بحث است، اما از جهت واقع و خارج علم و عمل همراه هم باید باشند. علم برای ایمان و عمل است و صرف دانستن به تنهایی هدف غایی نیست. هدف نیل به معرفت و ایمان و تربیت و زیست اسلامی و در یک کلام رسیدن به کمال است. وظیفۀعالم دینی فقط دانستن علوم دینی نیست. یک اسلام شناس غیر مسلمان هم می تواند علوم دینی را بخواند و بداند. فرق عالم دینی با اسلام شناس غیر مسلمان در این است که عالم دین هم دین شناس است و هم دیندار. اگر عالم دین در تربیت نفس خود توفیق نداشته باشد بی شک نمی تواند در هدایت دیگران توفیقی داشته باشد.
وظیفۀ سوم عالمان دین تعلیم و ترویج اسلام در جامعه است. آیۀمعروف به نفر به این موضوع اشاره دارد و می گوید که از هر قومی باید گروهی تفقه در دین پیدا کنند تا قوم خود را آگاهی و انذار دهند. «… فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ.» (التوبة/122) برای تعلیم و ترویج دین به دو عنصر قبلی یعنی تحصیل علم و خودسازی نیازمندیم. اما علاوه بر آن به دانش ها و مهارت های دیگری نیز محتاجیم. برای تأثیرگذاری بر مخاطب باید با فرهنگ زمانه آشنا باشیم. اگر با ذهنیت و طرز تفکر و پرسش های مخاطب آشنا نباشیم نمی توانیم تأثیری بر او بگذاریم و تغییر مثبتی در جامعه ایجاد کنیم. این امر مستلزم آشنایی با علوم و معارف و فرهنگ و سبک زندگی و تهدید ها و چالشهای زمانه است. افزون بر این، عالم دین باید با مهارت ها و روش ها و ابزارهای تعلیم و تربیت مانند زبان ها و هنرها و فنون رسانه ای آشنا باشد و آنها را بکار گیرد. عالم دین مانند طبیب است که هم باید با علم طب و قوانین و روش های آن آشنا باشد و هم باید وضعیت جامعه و محیط از جهت سلامت و حال بیماران آگاه باشد تا بتواند راه حل مناسبی ارائه کند.
وظیفۀ چهارم عالم دین خدمت به جامعه و اصلاح امور مردم است. عالم دین نمی تواند نسبت به سرنوشت مردم و وضعیت جامعه بی تفاوت باشد. کوشش برای اصلاح جامعه از راه هدایت و ارشاد و امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه با ظلم و فساد به هر شکلی و کمک به گسترش عدالت و نیکوکاری از وظایف اجتماعی عالم دین است. به تعبیر امیر المؤمنین در خطبۀ شقشقیه خداوند از علما پیمان گرفته است كه بر شكمبارگي ستمگر و محروميّت ستمديده صحّه نگذارند و در برابر آن بی طرف نباشند. «… وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أن لا يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ …»
آنچه تاکنون گفتیم وظیفۀ عالمان دین در همۀ زمان ها و زمین ها است. اما با تشکیل نظام اسلامی علاوه بر وظایف یادشده وظیفۀ سنگین دیگری بر دوش عالمان دین می آید که همان پشتیبانی فکری و عملی از نظام اسلامی است. تأمین نیازهای معرفتی و نظری نظام، کمک به کارامدی و توفیق نظام و مقابله با تهدید ها و آسیبهایی که متوجه آن است از بعد اعتقادی، بصیرتی، تربیتی و معنوی وظیفۀسنگین عالمان دین در دوران استقرار نظام اسلامی است. تبیین نظری اصول و قوانین نظام اسلامی و طراحی بنیان های نظری نظام اسلامی در ابعاد گوناگون حقوقی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و تربیتی بر عهدۀ عالمان دین است.
نکتۀ شایان توجه این است که گرچه حقایق و آموزه های اسلام ثابت است و تغییر نمی کند، اما شناخت ما از اسلام، شیوه های تبلیغ دین و دفاع از دین و نحوۀ تحقق بخشیدن به آن در جامعه امری تغییر پذیر است. پیام این بحث این است که در همۀ مراحل تـحصیل، تحقیق، ترویج و تحقق بخشیدن به دین باید پا به پای زمان پیش رویم و با استفاده از امکانات زمانه در شیوه هایمان تحول ایجاد کنیم. این امر مستلزم آشنایی با فرهنگ و علوم و اندیشه های زمانه به ویژه علوم انسانی است. همچنین آشنایی با ادیان، مذاهب، مکتب ها و گرایش های رایج و جاری در هر عصر از ضروریات است. تنها عالم به زمان می تواند در ایفای وظایف یادشده موفق باشد و عالم به زمان کسی است به فرهنگ و معارف زمان آگاه باشد. امام صادق (ع) فرمود: «الْعَالِمُ بِزَمَانِهِ لَا تَهْجُمُ عَلَيْهِ اللَّوَابِسُ.» کسی که زمانه خود را بشناسد شبهات به او هجوم نمیآورد. (مجلسی، بحارالانوار، ج ۶۸ ص ۳۰۷) عالمی که زمانه اش را بدرستی نشناسد نه تنها نمیتواند نقش هدایتگری خود را بخوبی ادا کند، بلکه ممکن است خود قربانی شبهات و انحرافات شود. همۀ این نکات ضرورت تحول اساسی در ابعاد گوناگون حوزه های علمیه از آموزش و تحقیق تا تبلیغ و ارشاد و نقش ها اجتماعی و سیاسی و سازمان و مدیریت آن را آشکار می کند. زمان به سرعت برق در حال تغییر است و و منتظر ما نمی ماند. اگر پا به پای تغییرات زمان نتوانیم تحول مثبت و سازنده ایجاد کنیم در میدان مسابقۀ جهانی بازنده خواهیم بود.