سؤال:
حافظ در دیوانش مدام از شراب خواری سخن می گوید و خود را شرابخوار معرفی می کند و دیگران را نیز تشویق به شرابخواری می کند. برخی می گویند منظور حافظ از شراب همین شراب انگوری است. بعضی نیز تفسیر عرفانی می کنند و می گویند منظور شراب عشق است. نظر شما چیست؟
پاسخ:
درست می گویند که حافظ شرابخوار بود. حافظ به میگساری خود تصریح دارد. اما شراب حافظ چیست و از کدام میخانه است و از دست کدام ساقی مینوشد و مستی میکند؟ او خود با صراحت مقصودش را آشکار میکند و نیازی به تفسیر و تأویل ما نیست:
خرّم دلِ آن که همچو حافظ
جامی ز می الست گیرد
شرابیست از می الست (الست بربّکم) از دست ساقی ازل که دل را خرم میکند. همۀ عارفان شرابخوار هستند. این همان شرابی است که پیش از آفرینش باغ انگور، جان مولانا مست آن بود:
پیش از آن کاندر جهان باغ و می و انگور بود از شراب لایزالی جان ما مخمور بود
این همان شرابی است که ابن فارض قبل از پیدایش انگورستان به یاد دوست مینوشید و مستی می-کرد:
شَـرِبْنَا عـلى ذكْـرِ الحبيبِ مُدامَةً
سـكِرْنَا بها من قبل أن يُخلق الكَرْمُ
این همان شرابی است که جامی از جامش سر میکشید پیش از آنکه نشانی از تاک و تاکنشان در عالم باشد:
بودم آن روز من از طايفه دُردكشان
كه نه از تاك نشان بود و نه از تاكنشان
این همان شرابی است که حیوان با نوشیدنش انسان میشود.
رندی آموز و کرم کن که نه چندان هنر است حیوانی که ننوشد می و انسان نشود
آن کدام می است که اگر حیوان بنوشد انسان میشود؟ این می انگوری را که همۀ اراذل و اوباش و جنایتکاران و خودکامگان عالم مینوشند و درنده تر میشوند. حافظ از شرابی سخن میگوید که اگر انسانی که در حد حیوان است بنوشد به مرتبۀ انسانیت میرسد، در حالیکه در شراب انگوری قضیه برعکس است و شخص با نوشیدنش مست و لایعقل میشود.
بالاتر از اینها این همان شرابی است که ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت و ملائکة الله با حافظ نوشیدند.
ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت
با من راه نشین بادۀ مستانه زدند
آیا ملائکه با حافظ بادۀ انگوری مصرف کردند؟!
شراب عارف شراب شهود و معرفت است. شراب عشق است. شراب تماشای جمال زیبای مطلق است. «نقل است که [بایزید] یک روز سخن حقیقت می گفت و لب خویش می مزید و می گفت هم شرابخواره ام و هم شراب و هم ساقی.» (عطار، تذکرة الأولیاء، ج1، ص 159)
قرآن کریم به صراحت شراب را همچون قمار و بت پرستیْ پلیدی و شیطانی می شمرد و دوری از آن را شرط رستگاری می داند. يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ. (المائده/90) ای اهل ایمان، شراب و قمار و بتپرستی و تیرهای گروبندی همه اینها پلید و از عمل شیطان است، از آن البته دوری کنید تا رستگار شوید. چگونه میتوان تصور کرد کسی که حافظ و قاری قرآن به چهارده روایت و مفسر قرآن است شرابخوار باشد و مهمتر از آن تمام همتش را صرف تشویق و ترغیب دیگران به شرابخواری کند! افزون بر این حافظ فقط قاری و مفسر قرآن نبود تا گفته شود عالم بی عمل بسیار است، بلکه عامل به قرآن بود، چرا که خود می گوید هرچه کرده از دولت قرآن کرده. از انس قلبی و عمل به قرآن است که انسان میتواند به مقامات معنوی برسد و حافظ به صراحت چنین چیزی را ادعا میکند که با سحرخیزی و عبادت و دولت قرآن رسیده است به آنچه که رسیده است. البته روشن است کسی که شرابی جز شراب انگوری و مستیی جز مستی حاصل از باده گساری نمی شناسد نمیتواند معنایی جز همین معنای ظاهری را تصور کند. « الإناء یترشح بما فیه.» از کوزه برون همان تراود که در اوست. عارفان از مستی دیگری سخن میگویند. از نگاه آنان حالی را که با میگساری حاصل می شود مستی نیست، بلکه بدمستی است. مستی حقیقی چیزی دیگر است. شمس تبریزی میگوید: «صد هزار خُم خمر آن نکند که کلام ربّ العالمین کند.» (مقالات شمس تبریزی، ج 1، ص 95) مستی داریم تا مستی؛ هرنوع مستی از جنس مستی عارفانه نیست.
هان به هر مستی دلا غرّه مشو
هست عیسی مست حق خر مست جو