حق و باطل در همۀ عرصهها و صحنهها در برابر هم قرار دارند، از جمله در عرصۀ هنر. همان طور که دین حق و دین باطل، و عرفان حقیقی و عرفان کاذب داریم، هنر هم به حق و باطل یا متعالی و مبتذل تقسیم ميشود. هنر متعالی را توصیف کردیم که از کجا نشأت ميگیرد و در خدمت چیست. اما همۀ آنچه که هنر نامیده ميشود چنین نیست. ما هنر مبتذل و حتی شیطانی هم داریم. آن¬ها در ظاهر شبیه همند، اما گوهر آن¬ها متفاوت است. هنر متعالی زیباییهایی حقیقی را بازآفرینی ميکند، اما هنر شیطانی زشتیها را تزیین و باطل را بزک ميکند و کارش تسویل و فریب است. هنر اصیل در پی احیای ارزشهای راستین معنوی و اخلاقی است، اما هنر شیطانی در خدمت باطل و هوای نفس است. هالیوود نمایندۀ هنر شیطانی است. هالیوود در خدمت استکبار و سرمایه داری و فساد است و کارش وارونه نشان دادن واقع است. هنر شیطانی هالیوودی حقیقت را تحریف و زشتی و پلشتی را ترویج ميکند. فیلم سیصد یک نمونه از هزاران نمونۀ هنر شیطانی است. هنر متعالی آرامش ميآورد، اما هنر مبتذل غفلت ميآورد. هنر راستین آگاهی بخش و الهام بخش خوبیها است، اما هنر مبتذل مخدر و است و به شهوات دامن ميزند.
هر هنری از درون آفرینندهاش حکایت ميکند و فکر و احساس آفرینندهاش را به نمایش ميگذارد. فیلم¬سازی که جز با ابتذال و نمایش غرایز جنسی نميتواند اثری بیافریند که جذب مخاطب کند، محجوب و مهجور از زیباییهای حقیقی عالم است. او زیبایی دیگری سراغ ندارد که به تصویر بکشد. افراد را ميتوان از نوع علایق هنریشان شناخت. نوع اثر هنری که هرکس ميآفریند نشانگر سطح شخصیت و حظ او از کمال است. همین¬طور نوع هنری که هر مخاطبی را جلب ميکند سطح آن مخاطب را نشان ميدهد. این موضوع در خودشناسی هم بسیار مهم است. هرکسی ميتواند ببیند چه نوع فیلم، شعر، نقاشی، رمان و دیگر آثار هنری با چه محتوا و صورتی او را جذب ميکند و در دلش مينشیند. آن همان شخصیت اوست.
گر بود اندیشهات گل گلشنی
ور بود خاری تو هیمۀ گلخنی
هنرمند اصیل همان¬طور که زبان گویای حقیقت است، متعهد به ارزشهای والای معنوی و اخلاقی است، چرا که حقیقت و خیر اصل واحد دارند، و زیبایی نیز همان حقیقت و خیر است. هنر شیطانی نه به حقیقت و نه به خیر پایبند است، در نتیجه زیبا هم نیست، گرچه بزک کرده و تزیین شده است. روباهی است که با رفتن در خم رنگرزی طاووس نمایی ميکند. تفاوت دو هنرمند در جهانبینی و نظام ارزشی و اهداف و آرمانهای آن¬ها است که دو نوع هنر ميآفریند، نه در مهارت هنری آن¬ها. یکی مجذوب حقیقت است، دیگری مفتون شهوات؛ یکی آخر بین است، دیگری آخُور بین؛ یکی از اهالی ذکر است، دیگری از قبیلۀ غفلت. هر اثر هنری نمایانگر احساس و اندیشه و دغدغۀ هنرمند و بازتاب دهندۀ درون اوست. از کوزه همان برون طراود که در اوست. «قُل کُلّ یعمل عَلی شاکِلَتِه.» (الإسراء/ 84) هرکس براساس شخصیت و ساختار وجودی خود عمل ميکند. از هنرمندی که بهرهاي از معنویت ندارد نميتوان انتظار خلق اثر هنری معنوی داشت. فاقد شیء نميتواند معطی آن باشد.
خشک ابری که بود زآب تهی
کی تواند که دهد آب دهی
هنر متعهد و متعالی گاهی زشتی و پلشتی را هم به نمایش ميگذارد، اما برای مبارزه با آن و آفریدن زیبایی. شاعر و فیلمساز و کاریکاتوریست متعهدی که جنایات رژیم صهیونیستی را بازآفرینی هنری ميکند، با نشان دادن چهرۀ واقعی آن در صدد مبارزه با زشتی و بازگردادن زیبایی است.
باید افزود که البته همیشه قضیه به صورت سیاه و سفید نیست که هر اثری یا شیطانی باشد و یا متعالی. طیف خاکستری هم طیف گستردهاي است. چنان¬که گفتیم، هنر هرکسی محصول و تابع شخصیت او و عکس درون اوست. بنا بر این به تبع درجات افراد، متنوع و ذو درجات است. آثار هنری هنرمندان مانند کتابهای نویسندگان از حیث ارزش متفاوت است. عمق و غنای آثار و همچنین درجۀ زیبایی آن¬ها بسیار گونهگون است. گاهی ميبینیم یک اثر هنری جز ایجاد یک سرگرمی موقت حاوی هیچ پیامی نیست، چنان¬که گاهی ممکن است یک اثر هنری اعم از فیلم و نقاشی و شعر و رمان و غیره خاصیتی جز ایجاد افسردگی و ناامیدی در مخاطب ندارد. ازاین رو، هر اثر هنری مثبت و سازنده نیست. یک اثر هنری ممکن بسیار مخرب باشد. هرچه هنرمند فکورتر و مهذبتر باشد، اثر هنری او غنیتر وسازندهتر و دلنشینتر است. هنرمند هر چه زیبا بینتر باشد اثرش دل پذیرتر است. هنر اصلیِ هنرمند، دیدن زیبایی است. هرکس که در عالم تناسب و هارمونی و بالأخره زیبایی بیشتری ميبیند هنرمندتر است.
تو مو ميبینی و من پیچش مو
تو ابرو من اشارتهای ابرو!