آنچه در صومعه امپل فورث گذشت
هنگامی که در همایشی که برای هم اندیشی با یک گروه مسیحی بندیکت در صومعه و کالج امپل فورث (Ampleforth Abbey and College) در حومۀ شهر باستانی یورک در انگلستان شرکت کرده بودم، یکی از اساتید الاهیات مسیحی، نظر اسلام را دربارۀ مسیحیت از من جویا شد.
پیشنهاد کردم که برای گفتگو به زیر درخت تناوری که در تپۀ سبز مجاور آن مجتمع قرار داشت و بر منطقه وسیع و سرسبزی مشرف بود، برویم. ایشان از این پیشنهاد استقبال کرد و مباحثه ما درزیر آن درخت آغاز شد. ایشان نظر اسلام را دربارۀ مسیحیت پرسید، که من نظر مثبت اسلام نسبت به مسیحت را به تفصیل با استناد به قرآن کریم و سیره حضرت رسول (ص) برای وی توضیح دادم. گفتم برخلاف مسیحیت رسمی امروزه، که اسلام را به عنوان دین الهی به رسمیت نمی شناسد، دین اسلام، مسیحیت و یهودیت را به عنوان ادیان الهی به رسمیت می شناسد و حضرت موسی و عیسی و مریم از مقدسات اسلامی به شمار می روند و ایمان به آنها و به تورات و انجیل برهر مسلمانی واجب است.
ایشان پرسید از نظر اسلام نقاط اختلاف بین اسلام و مسیحیت در چیست. در پاسخ گفتم، به نظر ما وحی الهی پس از حضرت عیسی (ع) هم ادامه یافت و پیامبر اسلام آخرین رسول خداست. با بعثت او، پیروان همۀ ادیان باید به آخرین حلقه از زنجیرۀ وحی الاهی که در قرآن کریم تجسم یافته است، ایمان بیاورند. نکته دیگر، اختلاف دربارۀ تثلیث و جایگاه حضرت مسیح است. ما به خدای واحد قائل هستیم و هیچ گونه کثرتی را در ذات او نمی پذیریم و حضرت عیسی (ع) هم که بطور معجزه آسایی از مریم متولد شده است، انسانی است که به پیامبری برگزیده شده است و جنبۀ الوهی ندارد. قرآن از قول حضرت عیسی (ع) در حالیکه در گهوار بود، نقل می کند که گفت: «انی عبدالله آتانی الکتاب و جعلنی نبیا…» من بنده خدا هستم، خداوند به من کتاب آسمانی داده و مرا پیامبر قرار داده است.
گفت: چرا تثلیث را نمی پذیرید؟
گفتم: آیا شما فکر می کنید تثلیث قابل تبیین عقلانی است؟ اگر پدر و پسر و روح القدس سه شخص مستقل باشند، سه خدای مستقل خواهند بود و این عین شرک است و با توحید که مسیحیان نیز مدعی آن هستند نمی سازد.
گفت: شما فقط به تعدد آنها توجه کرده اید، اما آنها در عین تعدد واحد هم هستند. الاهیات مسیحی بر تثلیث و در همان حال یگانگی خدا تأکید دارد.
گفتم: اگر آنها سه شخص و سه هویت مستقل باشند که در عین حال یک شخص و دارای یک هویت هستند، تناقض آمیز و بی معنا خواهد بود.
گفت: خیر محال نیست؛ بلکه مانند مثلث است که با اینکه یک واحد است، اما سه ضلع دارد.
گفتم: اولا یک مثلثی که سه ضلع دارد یک مثلث است، نه سه مثلث. اما شما بر سه شخص بودن اشخاص تثلیث تأکید دارید. ثانیا لازمۀ این که خدا مثل مثلث باشد این است که خدا مرکب از اجزا باشد، در حالیکه در خود الاهیات مسیحی هم گفته می شود خدا بسیط و بدون اجزاء است.
گفت: اگر ما به تثلیث اعتقاد داریم، شما مسلمان ها به نود و نه خدا اعتقاد دارید.
گفنم: ما فقط به یک خدا اعتقاد داریم.
گفت: پس نود و نه اسمی که در قرآن آمده است چیست؟
گفتم: خداوند صفات و اسمای بسیاری دارد. برخی روایات هزار و یک اسم برای خداوند برشمرده اند. در حقیقت اسمای خداوند بی پایان است. یک خدا است که این همه صفت و اسم دارد، نه نود و نه یا هزار و یک خدا. خدا یک ذات است و صفات بسیار دارد. کثرت صفات باعث کثرت ذات نمی شود. یک ذات است که حی و عالم و قادر است، نه سه شخص. اما تثلیث این گونه نیست. اگر یکی از اشخاص تثلیث، ذات و دو تای دیگر صفات او باشند، شاید به نحوی بتوان آن را معقول دانست؛ اما در این صورت سه شخص با سه هویت نخواهند بود؛ در حالیکه آموزۀ تثلیث اصرار دارد که آنها سه شخص با سه هویت هستند (Three Divine Persons of the Holy Trinity). به علاوه، مسیحیت برای خدای پدر شبیه همان اسما و صفاتی را قائل است که مسلمانان برای خدای واحد قائلند. اگر کثرت اسما علامت کثرت ذات باشد، پس باید خدای پدر هم به تعداد اسما متعدد باشد، در حالیکه طبق اعتقاد مسیحی این گونه نیست.
گفت: حق این است که تثلیث یک راز است که باید به آن ایمان آورد (Trinity is a mystery of faith).
گفتم: راز نباید بر خلاف عقل باشد. ممکن است عقل نتواند راز را بفهمد، اما راز نباید چیزی باشد که عقل آن را محال می بیند. اگر این طور باشد، هر کسی هر عقیدۀ باطل و خرافی را می تواند به عنوان راز مطرح کند. پیروان همۀ مسلک های باطل مثل بت پرستان و گاو پرستان هم هر وقتی توجیه معقولی برای عقیده خود نداشته باشند، می توانند بگویند این یک راز است. آیا این درست است؟
گفت: شما گفتید کتاب مقدس را قبول دارید. اگر این طور است باید تثلیث را بپذیرید.
گفتم: اولا در کتاب مقدس هم تصریح به تثلیث نیست. ثانیا ما اصل کتاب مقدس را قبول داریم؛ اما آنچه امروزه در دست ماست دچار تحریف شده است.
گفت: چه دلیلی بر تحریف دارید؟
گفتم: اولا کتاب آسمانی ما قرآن به تحریف کتب مقدس اشاره دارد. ثانیا وجود آموزه های ضد عقلی مثل تثلیث خود بهترین دلیل بر تحریف است. در بین خود مسیحیان هم در باره کتاب مقدس توافق نیست. ناسازگاری ها در کتاب مقدس نیز فراوان است. افزون براین، کتاب مقدس مسیحی اصیل، امروزه وجود ندارد. آنچه هست ترجمه های کتاب مقدس است. قدیمی ترین ترجمۀ موجود، ترجمه یونانی است؛ در حالیکه انجیل اصیل به زبان یونانی نبود و حضرت عیسی به یونانی سخن نمی گفت؛ زبان حضرت عیسی و انجیل اصلی زبان آرامی بود.
گفت: اما شما گفتید به عیسی مسیح اعتقاد دارید. برای عیسی مسیح چه جایگاهی قائل هستید؟
گفتم: ما حضرت عیسی مسیح علیه السلام را یکی از انبیای بزرگ الاهی می دانیم و دیدگاه شما دربارۀ الوهیت حضرت عیسی را قبول نداریم. فرق ما با شما در این است که شما عیسی را پسر خدا (Son) می دانید، اما ما حضرت عیسی را کلمه و آیه ای از آیات بزرگ خدا (Sign)می دانیم. (We think that Jesus is a sign of God, not the son of God) اینکه خدا پسر داشته باشد، اساسا نامعقول است. شما خدا را به انسان قیاس کرده اید که دارای خانواده و فرزند است و به تشبیه (anthropomorphism) گراییده اید. اگر بگویید پسر بودن عیسی یک تعبیر مجازی است و به معنای پسر در بین انسان ها نیست، این اشکالی ندارد؛ اما در این صورت نباید برای عیسی الوهیت قائل باشید، در حالیکه مسیحیت برای عیسی الوهیت قائل است.
گفت: تلقی مسلمانان از محمد چیست؟
گفتم: ما برای حضرت محمد (ص) و هیچ مخلوق دیگری الوهیت قائل نیستیم. ما او را عبد و بندۀ خدا می دانیم که توسط خداوند مأموریت یافته برای هدایت انسان. بنابراین، پیامبر انسانی است مثل دیگر انسان ها، اما چون عبد صالحی است و بهترین بندۀ خداست، مبعوث به رسالت شده است.
سپس افزودم که به رغم این تفاوت ها، اشتراکات اساسی بین دو دین هست. هر دو معتقد به خدا و قیامت و از ادیان ابراهیمی هستند. از نظر قرآن کریم، حقیقت همۀ ادیان الهی یکی است. قرآن کریم از مسیحیان به عنوان اهل کتاب به نیکی یاد کرده و از آنها و یهودیان خواسته که همه در کنارهم خدای واحد را بپرستیم. از این رو، پیروان ادیان الهی بویژه اسلام و مسیحیت باید با هم متحد شوند و با الحاد، بی عدالتی، خشونت و جنگ و رفتارهای ضداخلاقی مقابله کنند. ایشان نیز این موارد را تأیید کرد و با گرمی و احترام با هم خداحافظی کردیم.