به گفتار توجه کنیم یا به گوینده؟

پرسش:  از امیرمومنان علی(ع) نقل شده است: «اُنْظُرْ الی مَا قَالَ، و لا تَنْظُر إِلَی مَنْ قَالَ»؛ (غررالحکم، ص361)؛ یعنی به گوینده نگاه نکنید بلکه به گفتار توجه کنید. نکته ای که در اینجا به نظر می رسد این است که توجه به گوینده “#من_قال”در بسیاری از  موارد در فہم گفتار”#ما_قال”کمک میکند؛ بلکہ احیانا فہم سخن مبتنی بر دانستن گوینده “من قال”است.  در این صورت این کلام را چگونہ باید تبیین کنیم؟ پاسخی کہ بہ ذھن بندہ میرسد تقسیم گویندہ بہ شخصیت تکوینی و شخصیت اکتسابی است. در این جملہ منظور شخصیت تکوینی است؛ اموری همچون شمایل و شکل فرد نباید مورد نظر باشند؛ در حالیکہ آنچہ در فہم گفتہ کمک میکند شخصیت اکتسابی اوست، مانند شیوہ تفکر گوینده واخلاق علمی. از فرمایش جنابعالی استفادہ میکنم.
پاسخ
به نظرم هر دو سخن درست است و منافاتی با هم ندارند. در روایاتی آمده است که به سخن باید توجه کرد نه به گوینده. یا حکمت را بیاموزید ولو از منافق. این گونه بیانات توصیه می کنند که در مقام پذیرش یک سخن نباید تحت تأثیر شخصیت مثبت یا منفی گوینده قرار بگیریم؛ بلکه باید سخن را با معیارهای عقلانی ارزیابی کنیم. اگر گویندۀ سخن انسان خوبی باشد معلوم نیست سخنش هم لزوما درست است؛ چرا که ممکن است انسان خوب اشتباه کند. همچنین اگر گوینده انسان خوبی نباشد معلوم نیست که سخنش هم درست نیست؛ ممکن است انسان بد سخن خوبی هم بگوید. سخن را باید با #معیار_های_عقلانی سنجید و به استدلال طرف مقابل نگاه کرد.
در بیانی دیگر از امیر بیان آمده است که: «إن الحق و الباطل، لا يعرفان بأقدار الرجال؛ إعرف الحق تعرف أهله و إعرف الباطل تعرف أهله.»  حق و باطل با ميزان قدر و شخصيت افراد شناخته نمی شود. نخست حق را بشناس تا اهل آن را بشناسي و باطل را بشناس تا‌ اهل آن برايت آشكار  گردد. ملاک حق و باطل اشخاص نیستند؛ بلکه اشخاص را باید با این میزان شناخت.
از سویی دیگر، در روایاتی آمده است که انسان نباید از هرکسی علم بیاموزد.  امام باقر(ع) درباره آیۀ شریفۀ «فلینظر الإنسان إلى طعامه» می فرماید که مراد از طعام در اینجا علم است و انسان باید توجه کند که از چه کسى علم را فرا مى‌گیرد. اینجا بحث در ملاک سنجش سخن نیست، بلکه بحث از آموزش و اعتماد است. انسان که در مقام آموزش است علم را باید از معلم قابل اعتمادی بیاموزد. پای درس هر کسی نباید نشست؛ هر کتابی را نباید مطالعه کرد؛ هر شعری را نباید خواند؛ هر فیلمی را نباید دید؛ به سخن هر گوینده ای نباید گوش داد، چرا که انسان از دیده ها و شنیده ها تأثیر می پذیرد؛ پس باید بهترین ها را خواند و شنید و دید.
اما مطلبی که در پرسش آمده است که شناخت گوینده در فهم سخن تأثیر دارد، چنانکه در خود سؤال طرح شده در مقام فهم سخن است، نه در مقام ارزیابی آن. در فهم سخن شناختن گوینده نقش دارد، اما در داوری در بارۀ درستی یا نادرستی سخن شناخت گوینده نقش ندارد.
نکتۀ آخر اینکه بین کلام خدا و سخن معصوم از یک سو و سخن غیر معصوم از سوی دیگر، در این جهت تفاوت هست. ما چون به درستی کلام خدا و معصوم یقین داریم در قبول آن نیازی به مطالبه دلیل نداریم؛ و کلام خدا معصوم که عین حق است، #معیار_حق_و_باطل است. اما در قبول سخن غیر معصوم باید دلیل مطالبه کنیم و به گوینده توجه نکنیم.  بر هیمن اساس فرمودند: «#علی_میزان_الحق.» علی میزان حق است. بین این سخن و سخن قبل منافات نیست که فرمودند اشخاص را باید با حق شناخت، نه بالعکس؛ چرا که هنگامی که حقانیت علی را با ملاک عقلانی قطعی شناختیم، سپس علی خود میزان حق می شود، همانطور که وقتی وزن سنگی را با میزانی تعیین کردیم آن سنگ خود سنگ میزان و ترازو می شود برای سنجیدن اوزان؛ چنانکه مولانا جلال الدین بلخی خطاب به مولای عارفان امیر مؤمنان سرود:
تو ترازوی احدخو بوده‌ای
بل زبانهٔ هر ترازو بوده‌ای
راز بگشا ای علی مرتضی
ای پس سؤ القضا حسن القضا
یا تو واگو آنچه عقلت یافتست
یا بگویم آنچ برمن تافتست
از تو بر من تافت چون داری نهان
می‌فشانی نور چون مه بی زبان
لیک اگر در گفت آید قرص ماه
شب روان را زودتر آرد به راه
از غلط ایمن شوند و از ذهول
بانگ مه غالب شود بر بانگ غول
ماه بی گفتن چو باشد رهنما
چون بگوید شد ضیا اندر ضیا
چون تو بابی آن مدینهٔ علم را
چون شعاعی آفتاب حلم را
باز باش ای باب بر جویای باب
تا رسد از تو قشور اندر لباب
باز باش ای باب رحمت تا ابد
بارگاه ما له کفوا احد

شما همچنین ممکن است مانند بیشتر از نویسنده

یک پاسخ بفرست