معرفت شناسی جامع نگر قرآنی و تأثیر آن بر علوم انسانی
گفت و گو با دکتر محمد فنائی اشکوری
1.ارتباط علوم انسانی با معرفت شناسی چیست؟ به عبارت دیگر، معرفت شناسی چه تأثیری بر علوم انسانی دارد؟
علوم وابسته به روش شناسی (methodology) هستند و روش شناسی مبتنی بر معرفت شناسی است و به این طریق علوم وابسته به معرفت شناسی هستند. بسته به اینکه راه تحصیل معرفت را چه بدانیم ممکن است دیدگاه ما در علوم انسانی متفاوت می شود. روش، حوزۀ مطالعه و محدودۀ آن را تعیین می کند. مثلًا اگر روش ما صرفاً تجربی باشد، تنها بعد مادی و محسوس انسان را می توانیم مطالعه کنیم و از ابعاد دیگر انسان بی خبر خواهیم ماند، یا اگر روش ما در انسان شناسی فقط عقلی محض باشد از معارف تجربی مربوط به انسان بی بهره خواهیم ماند.
2. علوم انسانی موجود بر چه دیدگاه معرفت شناختی مبتنی است؟
علوم انسانی موجود در وجه غالبش متکی به معرفت شناسی حس گرا یا عقل مادی ابزاری است که نتیجه اش نگاه سکولار و مغفول نهادن ساحت روحی و باطنی انسان است.
3.ضعف عمدۀ معرفت شناسی حاکم بر عصر مدرن را در چه می دانید؟
انحصار گرائی مشکلی است که در بسیاری از مکتب ها هست. پوزیتیویسم، امپریسیسم، رشنالیسم، انتیوشنیسم، لیترالیسم و بسیاری از ایسم های دیگر هر یک به نوعی به انحصار گرایی (exclusivism) در روش مبتلا هستند . این رویکرد ما را از رئالیسم دور می کند. واقعیت پیچیده و ذوجهات و کثیرالابعاد است و با یک روش نمی توان همۀ حقیقت را شناخت. انحصار در یک روش نه تنها ما را در شناخت همۀ ابعاد یک موضوع ناتوان می کند، بلکه در شناخت همان بعد مورد نظر نیز دچار اشکال می کند. چون انسان ابعاد وجودی متعددی دارد و این ابعاد به هم مرتبطند، برای شناخت حتی یک بعد به روش ها و معرفت های مختلف نیازمندیم.
4.نگاه اسلامی به معرفت شناسی چگونه است؟
معرفت شناسی اسلامی جامع نگر است و به تنوع معارف باور دارد. هم قوا و ابزارهای معرفتی انسان متکثر است، هم به تبع آن روش های معرفت گوناگون است و هم منابع معرفت متنوع است. حواس بیرونی، حواس درونی، عقل و دل قوا و ابزارهای معرفتند. روش های تجربی، عقلی، تاریخی، اجتهادی و شهودی روش های معرفت هستند. درون انسان، هستی، طبیعت، تاریخ، و متون وحیانی منابع معرفت هستند. معرفت شناسی جامع و تام آن است که از همۀ ابزارهای معرفت، از همۀ روش های معرفت و از همۀ منابع معرفت استفاده کند. این معرفت شناسی است که از قرآن کریم استفاده می شود. واقعیت کثیرالاضلاع و ذومراتب است. امور ظاهر و باطن دارند. یک موضوع را می توان از جهات گوناگونی مطالعه کرد که برای هرجهتی روشی متناسب با آن وجود دارد. انسان که موضوع علوم انسانی است واقعیتی پیچیده و تودر تو و درواقع پیچیده ترین پدیدۀ خلقت است.
تو یکی تو نسیتی ای خوش رفیق بلکه گردونی و دریای عمیق
انسان فقط ظاهر نیست. گرچه ظاهرش پیدا است، اما باطنی دارد که پنهان ترین است.
گر به ظاهر آن پری پنهان بود آدمی پنهان تر از پریان بود
انسان فقط این جسم محسوس نیست، بلکه روحی دارد که عالمی را در خود جای می دهد.
اتزعم انک جرم صغیر وفیک انطوی العالم الاکبر
و انت الکتاب المبین الذی باحرفه یظهر المضمر
5.معرفت شناسی انحصارگرا چه تأثیر منفی بر علوم انسانی دارد؟
اگر از روش ها و منابع متعدد معرفت استفاده نکنیم و به یک روش اکتفا کنیم، تصویری که از انسان خواهیم داشت تصویری ناتمام و ناقص خواهد بود. انسان ابعاد مختلف مادی و معنوی، جسمی و روحی، فردی و اجتماعی، دنیوی و اخروی دارد. تمرکز بر یک بعد و غفلت از بعد یا ابعاد دیگر موجب می شود تصویری ناقص و واژگونه از انسان داشته باشیم. وقتی شناخت ما از انسان ناقص باشد و فقط به یک بعد از موجودی ذوابعاد توجه داشته باشیم، برنامه ریزی و راهکار عملی که برای انسان و حل مشکلاتش ارائه خواهیم داد نیز ناقص و ناکارآمد خواهد بود و تأمین کننده و تضمین کنندۀ کمال و سعادت او نخواهد بود. از اینجا روشن می شود که مباحث نظری معرفت شناختی چه تأثیرات عینی و عملی در زندگی و سعادت انسان دارد و فلسفه که انتزاعی و ذهنی است چگونه می تواند با عمل ارتباط پیدا کند و بر آن اثر نهد.
6.علم انسانی اسلامی مبتنی بر معرفت شناسی جامع نگر چه شاخصۀ اصلی دارد؟
اگر در انسان شناسی جامع نگر باشیم، تصویر ما از انسان به واقعیت انسان نزدیک تر خواهد بود و در این صورت تصمیم هایی که برای زندگی انسان در ابعاد مختلف خواهیم گرفت کارآمد تر و موفق تر خواهد بود . چنین علمی به انسان در حل مشکلات و رفع کمبودهایش و نیل او به کمال و سعادت حقیقی کمک خواهد کرد.
7.ویژگی علم داشتن زبان مشترک و جهانی بودن است. علم انسانی که از منابع اسلامی هم تغذیه می کند جهانی نخواهد بود. آیا این امر ضعفی در علوم انسانی نخواهد بود؟
دو گونه می توان با این مسئله مواجه شد. اگر فرض کنیم روش موجود در علوم انسانی روش تجربی است و در این امر توافق هست، ما با روش تجربی مشکلی نداریم. ما هم تجربه را معتبر می دانیم. بی شک بخشی از علوم انسانی ما هم تجربی خواهد بود و در این بخش با دیگران اشتراک خواهیم داشت، گرچه در ابعاد غیر تجربی تفاوت خواهد بود. بخش تجربی علوم انسانی ماحتی غنی تر از علوم انسانی تجربی دیگر خواهد بود، چرا که مستظهر به چنان جهانبینی است که در ارائه فرضیه و مدل و جهت دادن درست تأثیر دارد و می تواند تجربه را در مسیر درست تر و بارورتری قرار دهد. و چون عالم این علم از ابعاد دیگر انسان غافل نیست در موقعیت برتری قرار دارد.
راه دیگر این است که بگوییم ما مکتب یکپارچۀ انسان شناسی خودمان را داریم. همانطور که در فلسفه و الهیات و فقه نظام فکری خودمان را داریم و قبول یا رد دیگران اهمیتی ندارد، چه اشکالی دارد که برخی از علوم انسانی ما یا اجزائی از علوم انسانی ما هم چنین باشد. ما باید تابع حق باشیم و اصل این است، چه دیگران موافق باشند و چه نباشند. ما از دستاورد های دیگران بهره می بریم و این نقص برای آنهاست که از یافته های ما بی بهره اند. اگر علم انسانی مطلوب ما از عقلانیت نیرومندی برخوردار باشد و در عمل کارآمد و موفق باشد، به تدریج توجه دیگر حقیقت جویان را نیز به خود جلب خواهد کرد. بله، اگر در سطح شعار باقی بماند و در عمل هم گره گشایی نداشته باشد نه تنها دیگران را جذب نخواهد کرد، بلکه خودمان را نیز اقناع نخواهد کرد.
8.آیا علوم انسانی موجود که بر چنین معرفت شناسی مبتنی نیستند بی اعتبارند؟
خیر. علوم موجود به هیچ وجه بی اعتبار نیستند، بلکه سخن این است که آنها کامل و جامع نیستند. آن بخش از علوم انسانی که مبتنی بر تعقل و تجربه است برای ما هم ارزشمند است، چنانکه علوم طبیعی جدید نیز در حد خود اعتبار دارند و مغتنم هستند و ما چه در بعد نظری و شناختی (theoretical) و چه در بعد عملی و کاربردی (practical) از آنها استفاده می کنیم . سخن از کنار زدن علوم موجود نیست، سخن در تصحیح و تکمیل علوم است. فقدان چنین رویکردی ما را گرفتار تناقض و سردرگمی خواهد کرد. به مثل، نظام سیاسی و قوقی و تعلیم و تربیتی که صرفاً ناظر به بعد مادی و دنیوی انسان باشد، ناقص و در نتیجه در مواردي با ارزش های مقبول ما ناسازگار خواهد بود.
9.بعضی ها از علوم انسانی برخاسته از فلسفۀ اسلامی سخن می گویند، نظر شما در این باره چست؟
فلسفۀ اسلامی می تواند در تدوین علوم انسانی اسلامی و ارائه انسان شناسی مفید باشد، اما در تولید علوم انسانی به معنای امروزینش کافی نیست. علم انسانی نه تماماً فلسفی است و نه همۀ آن قابل استنتاج از اصول فلسفی است. بخش مهمی از علوم انسانی تجربی است که از طریق پژوهش های آزمایشگاهی، اجتماعی و تاریخی به دست می آید، چنانکه بسیاری از مباحث ارزشی و هنجاری از تعالیم دینی استخراج می شوند. بنا بر این علوم انسانی را نمی توان از فلسفۀ اسلامی و هیچ فلسفۀ دیگری بدست آورد. از فلسفه می توان انسان شناسی فلسفی را انتظار داشت که می تواند بخشی از پشتوانه های نظری و عقلانی علوم انسانی را تأمین کند.
10.آیا می توان علوم انسانی اسلامی را از کتاب و سنت استخراج و استنباط نمود؟
کتاب و سنت منابعی غنی در انسان شناسی هستند و در حوزه های گوناگون انسان شناسی راهنما هستند، اما ما را از تفکر و تجربه بی نیاز نمی کند. به مقتضای معرفت شناسی قرآنی، از سرچشمه های دیگر معرفت نیز باید بهره برد. اجتهاد دینی مفید و با برکت است، اما کافی نیست. در بسیاری از علوم انسانی، مثل روانشناسی، تجربه جایگاه پررنگی دارد چنانکه درون نگری، مطالعۀ تاریخ و تفکر فلسفی نیز وجوهی از چیستی انسان را آشکار می کنند. حاصل کلام و پیام این بحث این است که هیچ یک از روش های معرفت و هیچ یک از منابع معرفت به تنهایی برای تولید علوم انسانی مطلوب کافی نیست. بر اساس معرفت شناسی جامع نگر برای شناخت انسان و تولید علوم انسانی مطلوب استفاده از همۀ روش ها و منابع ضروری است.