مبناگروی در معرفت شناسی فلسفۀ اسلامی
سؤال: آیا ممکن است توضیح دهید که چگونه معرفتشناسی اسلامی معرفت های مختلف را توجیه می کند و با مبناگروی از شکاکیت فاصله می گیرد؟
پاسخ. برای پاسخ به این سؤال باید به کتاب های معرفت شناسی مراجعه کرد و با پاسخ کوتاهی نمی توان آن را توضیح داد. اما بااین حال مبنای اصلی این معرفت شناسی را به صورت اجمال می توان این گونه بیان کرد. برپایۀ منطق و معرفت شناسی که از ارسطو آغاز شده و تا به امروز بسط یافته است می توان گفت معارف یا بدیهی هستند یا غیر بدیهی که به آن نظری می گویند. این تقسیم حاصر است، یعنی شق سوم فرض ندارد. در اینکه علوم نظری داریم شکی نیست. نظری باید به بدیهی منتهی شود وگرنه اعتبارش احراز نمی گردد. پس بطور ضروری علم بدیهی داریم، در غیر این صورت هیچ علمی نخواهیم داشت. بدیهی هر نوع معرفتی است که برای احراز حقانیتش به چیزی جز خود آن نیازمند نیستیم. بدیهی خود آشکار است (self-evident). بدیهیات مبادی و نقطۀ آغاز معرفت هستند. در اینکه بدیهیات چند گونه اند محل بحث است. اولیات (مدرکات عقلی بدیهی)، وجدانیات (یافته های درونی، حضوری و حواس باطنی) و حسیات (ادراکات حسی) نخستین معرفت های ما را تشکیل می دهند. سایر معارف عام بشری با فعالیت عقل برپایۀ این ادراکات شکل می گیرند. معارف نظری عام بشری یا عقلی محض هستند، مانند معارف منطقی، ریاضی و فلسفی، یا تجربی هستند مانند علوم طبیعی، یا نقلی هستند که آن نیز مبتنی بر حس و عقل است مانند علوم تاریخی. وحی و الهام راه های خاصی برای معرفت هستند که در اختیار انبیا و اولیا است. این معارف مستقیم و بی واسطه برای انبیا و اولیا حکم بدیهی را دارند. رهاورد این معرفت از راه حس و عقل و با همکاری آن ها برای دیگران معرفت دینی را به ارمغان می آورد. معرفت عرفانی نیز برپایۀ شهود است و رهاورد آن به کمک حس و عقل در اختیار دیگران قرار می گیرد. بعید نیست وحی و الهام و شهود نوعی ادراک حضوری و وجدانی باشند که البته در اختیار همگان نیست و نفوس خاصی مستعد دریافت آن هستند. بدینسان معرفت شناسی فلسفی همۀ انواع معرفت را به رسمیت می شناسد و خطوط کلی شکل گیری آن را تبیین می کند. باید یادآوری کرد که ارزش انواع معرفت یکسان نیست، بلکه بسته به مبادی نخستین و روش تولید و تکثیر آن متفاوت است. در همۀ معارف نظری اعم از عقلی محض، تجربی، تاریخی، دینی (معرفت دینی) و عرفانی (عرفان نظری) نقش عقل برجسته است. در همۀ این موارد عقل به کمک چیزی مثل شهود و حس معرفت جدیدی را تولید می کند. معرفت فلسفی که حاصل تأمل عقلی برپایۀ بدیهیات است یکی از انواع معارف در هندسۀ معرفت بشری است.