گنج آزاد اندیشی و رنج های نابرده ای که باید برد
گفتگوی فصلنامه صدرا با دکتر محمد فنائی اشکوری
1- لطف کنید تعریف مورد نظرتان از آزاداندیشی را عرضه بفرمایید.
اندیشه و تفکر راه است برای نیل به حق و حقیقت. بنا بر این، ارتباط وثیقی بین آزاد اندیشی و حقیقت خواهی هست. آزاد اندیشی مقتضی بهره گیری از راه هایی است که به حقیقت منتهی می شود و طرد و رفض موانعی که در راه رسیدن به حقیقت وجود دارد.
2- دیدگاه اسلام در خصوص آزاد اندیشی را تشریح و تبیین بفرمایید.
اسلام دین حق محور است. خداوند حق است. سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ (فصلت/53).جهان بر پایه حق استوار است. وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلاَّ بِالْحَقِّ (الحجر/85). دینداری، زیستن بر مدار حق و حقیقت است. رسالت پیامبر بر مدار حق است. يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمْ الرَّسُولُ بِالْحَقِّ مِنْ رَبِّكُمْ (النساء/170) سخن و کتاب و دین خدا حق است. ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ نَزَّلَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ (البقرة/176). قرآن کریم کتابی است که به حق هدایت می کند. روش های نیل به حق را بیان کرده چنانکه موانع رسیدن به حق را هم بوضوح نشان داده است. برای نیل به حق هم معرفت لازم است و هم تربیت، هم تعلیم و هم تزکیه. استفاده از سمع و بصر، نظر، عبرت، تفکر، تدبر، تعقل، تقوا و مجاهده و طهارت راه های نیل به حقیقت اند؛ چنانکه عدم تعقل و تدبر و ماندن در جهل و تقلید و تعصب و اسارت شیطان و هوای نفس مانع نیل به حقیقت اند. قرآن کریم کتاب آزاد اندیشی است. حرکت در چهارچوبی که قرآن برای نیل به حقیقت بیان می کند بالاترین درجه آزاد اندیشی است.
3. وضعیت و تجربه کشور ما در خصوص آزاد اندیشی را چگونه می بینید؟
آزاد اندیشی کیمیای نایابی است. آزاد اندیش کسی است که جز حقیقت دغدغه دیگری ندارد. رها از تعصبات و خودمحوری است. یکی از علائم فرد آزاد اندیش این است که از انتقاد از خود استقبال می کند و با منتقد منصف برخورد مثبت می کند و از منتقدی که نقد منطقی و منصفانه از تفکر او کرده و ضعف هایش را نشادن داده است سپاسگزاری می کند. باید عرض کنم متأسفانه چنین کسانی را به سختی می توان یافت. در این قضیه بین دیندار و دین گریز و تجددگرا و سنتی هم فرقی نیست. نوع تعصبات و متعلقشان فرق می کند، نه اصلش. به عنوان نمونه بنده از سنخ ها و صنف های گوناگون نقد کرده ام، اما مواجهه مناسبی با نقد ندیده ام. نقد هایی هم که کرده ام به اعتراف کسانی که دیده اند منطقی و همراه با احترام بوده است، اما ندیدم کسی از این نقدها خرسند شود. این ادعای بنده آزمون پذیر و قابل ارزیابی است. معمولا از نظر نقد شونده منتقد یا جاهل است یا مغرض یا هردو.
4. به نظر جنابعالی چه عواملی بر شکل دهی به وضعیت کنونی موثر بوده اند؟
این یک مشکل عمیق فرهنگی، اخلاقی و تربیتی است که ریشه در تاریخ ما دارد و عوامل مختلف فردی و اجتماعی دارد. انسان بطور غریزی خودخواه و خودمحور است. وقتی انسان به قدرت و شهرت می رسد اعم از قدرت سیاسی یا نفوذ دینی یا هر نوع قدرت دیگر این غریزه قوی تر می گردد و میدان عمل گسترده تری پیدا می کند. تنها با آموزش و پرورش، تعلیم و تمرین و حاکمیت قانون می توان خودخواهی را مدیریت و مهار کرد. جایی که قدرت منطق ضعیف باشد منطق قدرت حرف اول رامی زند. بی شک یک عامل مهم در این زمینه حاکمیت نظام های استبدادی در طول تاریخ ما بوده است، اما این امر تدریجا بصورت یک فرهنگ درآمده است که حتی با سرنگونی نظام استبدادی همچنان باقی است.
5. بفرمایید چه رابطه و نسبتی بین آزاد اندیشی و روشنفکری وجود دارد؟
از مهمترین ویژگی های روشنفکر راستین آزاد اندیشی است و چون آزاد اندیشی کیمیاست روشنفکر راستین هم بشرح ایضا. روشنفکری به ادا و اطوار و طرح مباحث مدرن و پست مدرن و ساز مخالف نواختن نیست. شاخصه اصلی روشنفکری راستین حقیقت خواهی و حقیقت و جویی است و لازمه حقیقت جویی آزاد اندیشی است.
6. رابطه آزاداندیشی با علم و تولید علمی را چگونه می بینید؟
تولید علم در برخی از حوزه ها ارتباط زیادی به آزاد اندیشی به مفهومی که ما در نظر داریم ندارد. در بسیاری از موارد انگیزه تولید علم، رفع نیاز و سودجوئی و نیل به قدرت است، چنانکه در بسیاری از علومی که به تکنولوژی و قدرت منتهی می شود چنین است. اما در حوزه های علوم دینی، فلسفی و بخش هایی از علوم انسانی و اجتماعی که با باورها و ارزش ها و دلبستگی ها پیوند دارد بدون آزاد اندیشی یا علمی تولید نخواهد شد و یا روند تولید علم بسیار کند خواهد بود. در هر حال آزاد اندیشی در هر حوزه ای به تسریع رشد تولید علم کمک می کند.
7. رابطه آزاد اندیشی با مقوله هایی مثل عدالت و قانون را چگونه می بینید؟
گفتیم آزاد اندیشی حق محوری و حقیقت مداری است و عدالت و قانون با حق تعریف می شوند. بنا بر این، به میزانی که آزاد اندیشی مهجور و متروک باشد عدالت و قانون آسیب می بیند.
8. موانع آزاد اندیشی کدامند؟
موانع آزاد اندیشی را می توان به دو دسته درونی و بیرونی تقسیم کرد. موانع اجتماعی و سیاسی از سنخ موانع بیرونی هستند و موانع فکری و اخلاقی موانع درونی هستند. هر دو مانع در منع آزاد اندیشی مؤثرند. گاهی قدرت بیرونی اعم از حاکمیت، گروه های فشار و جامعه مخالف نشر یک اندیشه است و گاه مانع در درون فرد است. عوامل بیرونی به معنای دقیق کلمه و بطور مستقیم نمی توانند مانع آزاد اندیشی باشند، چرا که اندیشه در خلوت ذهن افراد جریان دارد و کسی نمی تواند مانع آن باشد. این عوامل می توانند از نشر و اظهار اندیشه ممانعت کنند که بطور غیر مستقیم در منع اندیشه مؤثر است. اگر با نشر و اظهار اندیشه ای مخالفت شود و اندیشه مجال بروز پیدا نکند تا حد زیادی زمینه و انگیزه اندیشیدن هم از بین می رود. اماآزاد اندیش واقعی که یکی از ویژگی هایش شجاعت است تسلیم اینگونه شرایط هم نمی شود.
اما مهمتر از موانع بیرونی موانع درونی است. موانع درونی نه تنها مانع نشر و اظهار اندیشه می شوند، بلکه قبل از آن مانع اندیشیدن می شوند. مهمترین موانع درونی عبارتند از موانع اخلاقی، تربیتی و اعتقادی. موانع اخلاقی و روانی مثل علایق، منافع، ترس، تعصب، تقلید، بدبینی و خوشبینی موجب خود سانسوری و انسداد تفکر می شوند؛ چنانکه موانع فکری و اعتقادی نیز راه تفکر را می بندند. جامعه ما دچار هر دو دسته از موانع است. جریانی در جامعه ما هست که بنام دین با تفکر عقلی سر ستیز دارد و تفکر آزاد و مستقل را امری شیطانی می داند. جریان هایی هست که هر نوع علمی که ریشه در کتاب و سنت نداشته باشد را باطل و مردود می دانند و آموختن علم از غیر مسلمانان و حتی غیر شیعیان را نامجاز می دانند. کسانی همه علوم و اندیشه های جدید را محصول ولایت ابلیس و یکسره باطل می دانند. اینها حتی فلسفه، منطق، عرفان و کلام اسلامی را هم بدلیل ارتباطی که از جهت تاریخی با تفکر یونانی دارد پوچ و کفر آمیز می دانند. جمعی ادبیات غنی و عرفانی فارسی که در جهان بی نظیر و مایه مباهات ایرانی هاست را مشتی اباطیل و ترهات می دانند و امثال حافظ و مولوی را تفسیق و تکفیر می کنند. با این نوع نگاه و تفکر سخن از آزاد اندیشی راندن آب در هاون کوبیدن است. جمعی دیگر مسحور غرب و دلباخته مکتب های مختلف غربی و اندیشه های آن سویی هستند و راه نجات و ترقی را دنباله روی و اقتباس بی چون و چرا از آن فرهنگ می دانند. در فلسفه و علوم انسانی و انواع هنر مثل سینما و تئاتر و موسیقی و سبک زندگی، غرب را ایدآل و آرمانشهر خود می دانند. برای این جمع نیز سخن از آزاد اندیشی معنایی ندارد.
بعضی ها تفکر و اظهار نظر را ملک طلق و حق انحصاری خود می دانند و برای دیگران حق تفکر قائل نیستند، بخصوص اگر دیگران به نتیجه ای متفاوت برسند. استبداد به رأی از استبداد سیاسی بدتر بلکه منشأ آن است. ریشه همه این بیماری هم خودخواهی و کوته بینی و گاه تفسیر قشری و متحجرانه از دین است.
غرض القای نگاه بدبینانه و ایجاد یأس نیست، بلکه غرض توجه دادن به مشکلات و موانع و دشواری مقوله ای چون آزاد اندیشی است. کسانی که در اندیشه آزاد اندیشی هستند باید بدانند که چه گردنه ها و کتل هایی سهمگینی را در پیش رو دارند و چه جهاد عظیمی است شکستن این سد ها و دریدن این حجاب ها و البته همانقدر که سخت و صعب است همانقدر هم شکوهمند و بهجت انگیز و برکت خیز است که «افضل الاعمال احمزها.»
بسیارند کسانی که شعار آزاد اندیشی می دهند، اما در عمل بهره ای از آن ندارند. خیلی ها مفهوم آزاد اندیشی را ستایش می کنند، اما مصادیقش را برنمی تابند، چنانکه مقولاتی مثل نوآوری و عدالت و حقوق بشر نیز چنین سرنوشتی دارند. کسی از مفهوم عدالت هراسی ندارد و با آن نمی جنگد، اما بسیارند کسانی که از مصداقش می گریزند و حتی زیر پوشش عدالت با واقعیتش می ستیزند. کسانی که امیر المؤمنین (ع) را بخاطر عدالتش خانه نشین و شهید کردند، هیچگاه با واژه و مفهوم عدالت مخالفت نکردند.
اینان دوست دارند به عنوان مدافع آزاد اندیشی شناخته شوند اما بدون اینکه به لوازم آن ملتزم باشند و هزینه ای برای آن بپردازند و به فضیلتی شناخته شناخته شوند که از آن برخوردار نیستند. اینها از مصادیق این آیه شریفه اند که می فرماید: و یحبون ان یحمدو بما لم یفعلوا.
9. راهکارهای حرکت از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب از نظر جنابعالی کدامند؟
بنده راهکاری بهتر از آموزش و تربیت سراغ ندارم. برجسته کردن ارزش هایی همچون عقلانیت، حقیقت جویی، سعه صدر، انصاف و نقد پذیری باید در برنامه های تربیتی و اخلاقی ما جایگاه رفیعی داشته باشد. چنانکه گفتیم، آزاد اندیشی با مقولاتی چون عدالت و قانون مرتبط است؛ از این رو مدیریت جامعه نیز نقش تعیین کننده ای در این زمینه می تواند داشته باشد.