مذاکره حق و باطل

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن (ایکنا)، دکتر فنایی اشکوری: رویارویی جریان‌های حق و باطل در طول تاریخ و در مکاتب مختلف به شکل‌های گوناگونی نمود پیدا کرده است. در میان ادیان توحیدی نیز روایاتی از رویارویی انبیای الهی با جریان‌های مخالف و معاند، به ویژه حاکمان و پادشاهان زمان خود به منظور هدایت و دعوت به مسیر حق و عدالت باقی مانده که مشی صحیحی از برخورد و روش گفتمانی دو جریان متضاد را به تصویر می‌کشد.
مذاکره خداوند با شیطان پس از خلقت آدم اولین مناظره جریان حق و باطل است که در یک سو حق مطلق و در سوی دیگر باطل مطلق قرار گرفته که نهایتاً منجر به سرپیچی شیطان و طرد ابلیس شد.
محمد فنایی اشکوری، عضو هیئت علمی مؤسسه آموزش و پژوهشی امام خمینی(ره) یکی از راه‌های حمایت از حق را گفت‌و‌گو با اهل باطل می‌داند و گاه گفت‌و‌گو نوعی مبارزه و رویارویی می‌شود و نهایتاً نباید از فواید و آثار این گفت‌و‌گوها ناامید شد.
البته این استاد حوزه و دانشگاه یکی از شروط این گفت‌وگو را تسلیم‌نشدن در برابر باطل و استفاده از قدرت منطق برای غلبه بر باطل می‌داند.
محمد فنایی اشکوری، عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) و همچنین از اساتید فلسفه و عرفان تطبیقی در گفت‌وگویی با ایکنا به مذاکره حق و باطل پرداخته که متن آن به شرح ذیل است:

آیا تقابل حق و باطل یک تقابل عینی و واقعی است، یا نسبی و وابسته به نظرگاه ناظر است و در واقع امور بیشتر خاکستری هستند تا حق و باطل؟
از نگاه دینی و الهی تقابل حق و باطل و نور و ظلمت تقابل واقعی است. معنای این سخن این نیست که در منازعات بشری همواره یک طرف حق مطلق و طرف دیگر باطل مطلق است. ممکن است هر دو طرف باطل باشند و نسبیت هم اینجا ممکن است باشد و فضا خاکستری باشد. منظور از حق و باطل لزوما افراد نیستند. اهل باطل با حق مخالفند و حق با باطل ناسازگار است، حتی اگر در دوره ای همه قدرمندان بر باطل باشند، یا حق بطور مطلق حاکم باشد. نزاع حق و باطل یک چیز است و نزاع اهل وحق و باطل مطلبی دیگر است. آنچه که دائمی است نزاع حق و باطل است. حق ممکن است حاملان و مدافعانی داشته باشد یا نداشته باشد. گاه ممکن است در موردی خاص تشخیص حق یا باطل دشوار باشد، اما این به نارسایی معرفت بشری بر می‌گردد. نگاه عقلی هم همین امر را تأیید می‌کند.
حق و باطل هم از لحاظ معرفت شناختی مطرح است که به صدق و کذب بر می‌گردد، وهم از نگاه ارزش شناختی که خوب و بد در آنجا مطرح می‌شود. هم نسبیت معرفت‌شناختی و هم نسبیت اخلاقی مردود است؛ بنابراین، صدق و کذب معرفتی و خوب و بد اخلاقی وجود دارد. البته بنیاد هستی بر حق و خیر و نور است و برخلاف ثنویت‌گرایان، نور مطلق مقابل ندارد.
شر و ظلمت ثانوی و فرعی است و به تبع مخلوق مختار و به‌ویژه در مناسبات بین انسان‌ها پیش می‌آید. بر اساس نگاه قرآنی حق و باطل همیشه در تاریخ بوده و دار دنیا، دار مقابله حق و باطل است و فلسفه وجودی انسان و راز کمال انسانی نیز در پیروی از حق و مقابله و مجاهده با باطل است.
دو علم افراخت اسپید و سیاه/ آن یکی آدم دگر ابلیس راه
در میان آن دو لشگرگاه زفت/ چالش و پیکار، آنچه رفت رفت
همچنین دور دوم هابیل شد/ ضد نور پاک او قابیل شد
همچنین این دو علم از عدل و جور/ تا به نمرود آمد اندر دور دور
ضد ابراهیم گشت و خصم او/ و آن دو لشکر کین‌گزار و جنگ‌جو
دور دور و قرن قرن، این دو فریق/ تا به موسی و به فرعون غریق
همچنین تا دور عهد مصطفی/ با ابوجهل آن سپهدار جفا

آیا بر اساس بینش قرآنی امکان گفت‌وگو بین حق و باطل وجود دارد؟

از نگاه قرآنی پاسخ مثبت است. قرآن کریم صحنه‌های گوناگونی از گفت‌و‌گوی حق و باطل را گزارش کرده است. در رأس همه گفت‌و‌گوی خدا با شیطان است که در موارد متعدد ذکر شده است؛ این گفت‌وگو از اعتراض ابلیس به خدا درباره خلقت آدم آغاز می‌شود.
قرآن گفت‌و‌گوهای بسیاری را بین انبیا و مخالفانشان نقل می‌کند؛ مثلا بین حضرت نوح(ع) و قومش، حضرت ابراهیم(ع) و نمرودیان و خضرت موسی(ع) و فرعون. پیامبر خاتم (ص) نیز در مناسبت‌های مختلف با مخالفانش مذاکره داشته است، مثل نامه‌هایی که به پادشاهان و امپراطورهای ایران، روم و یمن نوشتند؛ همچنین گفت‌و‌گوهایی که با بت‌پرستان و مشرکان داشتند که گاهی به پیمان صلح منتهی می‌شد.
درسیره ائمه (ع) نیز این گفت‌و‌گو رایج بود، مانند نامه‌های حضرت علی (ع) و همینطور امام حسن (ع) به معاویه، گفت‌و‌گوهای امام حسین (ع) با مخالفان و دشمنان خونخوارش، حتی درروز عاشورا.

با توجه به این پیشینه قرآنی و دینی در مورد مذاکره حق و باطل، این گفت‌و‌گوها چه هدفی را تعقیب می‌کند؟

هدف‌های گوناگونی برای گفت‌وگوی حق و باطل وجود دارد. یکی از اهداف مقدس در این‌گونه گفت‌و‌گو‌ها دعوت به حق و هدایت اهل باطل است. در همین راستا می‌توان از گفت‌و‌گوهای علمی ائمه (ع) با زنادقه یاد کرد، مثل گفت‌وگوی امام رضا (ع) با عمران صابی. بسیاری از گفت‌وگوهای سید الشهدا (ع) با لشکریان دشمن و دیگر افراد به همین منظور بود و در واقع برای هدایت و نجات آنها تعریف می‌شود. نامه امام خمینی (ره) به گورباچف  نیز در ادامه همین سنت و با همین هدف ارسال شد.
یکی دیگر از اهداف گفت‌وگو با اهل باطل در برخی موارد، دفع شرّ دشمن یا کاستن از شرّ آن بود. دفاع از حق، دفاع از مظلوم، دفع تجاوز و طغیان، امر به معروف و نهی از منکر از جمله اهداف انبیا و اولیای الهی در چنین گفت‌وگوهایی بوده است. گاهی نیز غرض از گفت‌و‌گو با اهل باطل هدایت دیگران است.
گفت‌و‌گو برای روشنگری و تنویر افکار عمومی در دنیای امروز مصداق زیادی دارد. اگر مستکبران گوش شنوایی برای شنیدن حق ندارند، به یمن توان رسانه‌ای بی‌سابقه‌ای که بشر امروزه کسب کرده، سخنِ حق شنوندگان بسیاری می‌تواند داشته باشد. برای مقابله با تصویر نادرستی که رسانه‌های شیطانی استکباری از جبهه حق ترسیم می‌کنند، استفاده از تریبون‌های بین‌المللی در غالب اینگونه گفت‌و‌گوها ضروری است.

این موضوع از چه ابعادی دارای اهمیت است و  چه پیغامی ‌می‌تواند در بر داشته باشد؟

یکی از راه‌های حمایت از حق، گفت‌وگو با اهل باطل است. به هر حال، خواسته یا ناخواسته اهل باطل گاهی از قدرت مادی و دنیوی برخوردار می‌شوند، به‌طوری که می‌توانند در مقابل اهداف مقدس مانع ایجاد کنند و منشأ شر وستم و فساد شوند.
گاه گفت‌و‌گو نوعی مبارزه و رویارویی است. پیامی که از گفت‌و‌گوهای پیشوایان دینی در این زمینه می‌توان دریافت این است که گاهی این گفت‌و‌گو ضرورت پیدا می‌کند و نباید از فواید و آثار آن ناامید بود.

مذاکره حق و باطل در چه چارچوبی و تا چه حدی می‌تواند پیش برود؟

مسلماً در چنین گفت‌و‌گویی نباید تسلیم باطل شد. باید عزتمندانه وارد گفت‌و‌گو شد و از قدرت منطق برای غلبه بر منطق قدرت استفاده حداکثری داشت. از سوی دیگر باید واقع‌گرا بود و شعاری و رؤیایی فکر نکرد و در مجموع به فرموده رهبر معظم انقلاب، باید در اینگونه مذاکرات حکمت، عزت و مصلحت را مد نظر داشت. نکته مهم این است که هرگز نباید به اهل باطل اعتماد کرد و فریب لبخندهای شیطانی آنها را خورد.
تاکتیک باطل در مذاکره، فریب و تهدید است. از یک‌سو جهانیان را با ادعای صلح‌طلبی و دفاع از حقوق بشر و مبارزه با تروریسم و خشونت می‌فریبد و از سوی دیگر به طرف مقابل چنگ و دندان خون‌آلود نشان می‌دهد و غرش می‌کند و همه گزینه‌های روی میز را به رخ می‌کشاند.
یادمان باشد که ما در جهانی زندگی می‌کنیم که سران خون‌ریزترین رژیم‌ها جایزه صلح دریافت می‌کنند. دراینجا هم باید هوشیار بود و هم شجاع. نه فریبش را باید خورد و نه خود را باخت و تسلیم شد. منظور از شجاعت نیز همان معنایی است که حکما گفته‌اند که متضمن حکمت و عقلانیت است؛ یعنی حد وسط بین تهور ابلهانه و جبن بزدلانه.

 

شما همچنین ممکن است مانند بیشتر از نویسنده

یک پاسخ بفرست