فقه و علوم عقلی تقابلی ندارند/ روایات اهل بیت(ع)مشوق تفکر عقلی است

فقه و علوم عقلی تقابلی ندارند/روایات اهل بیت(ع)مشوق تفکر عقلی است

کسانی که با طرح تقابل بین علوم عقلی و معارف اهل بیت(ع)، به عقل ستیزی قداست می دهند نمی دانند با عقل ستیز معرفی کردن مکتب اهل بیت به این مکتب که بیش از هر مکتبی مشوق عقلانیت است ضربه می زنند.

خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه: مقام معظم رهبری در دیدار با دست اندرکاران برگزاری همایش حکیم طهران (مرحوم آقاعلی مدرس زنوزی) و اعضای مجمع عالی حکمت اسلامی، دعوت جوانان به علوم عقلی را مهم دانستند و در این باره گفتند: «توجه حوزه ها به علوم عقلی و به خصوص فلسفه خیلی مهم است … اگر چنانچه فلسفه را شما از قم بردارید، کسانی در جاهای دیگر، متصدی تبیین فلسفه و تدریس فلسفه می شوند که اهلیت و صلاحیت این کار را ندارند؛ کما اینکه الان می بینیم بعضی از افرادی که در غیر قم به عنوان فلسفه دان شناخته می شوند و مطرح می شوند اطلاعات شان از فلسفه سطحی است؛ نه اینکه اطلاع ندارند اما اطلاعات شان عمیق نیست، سطحی است؛ یک چیزی خوانده اند و یک اصطلاحی را بر زبان جاری می کنند؛ خب این خوب نیست؛ خوب است که در خود قم باشد، در حوزه علمیه باشد.» ایشان در بیانات شان به اهمیت تدریس علوم عقلی و فلسفه در حوزه های علمیه قم و تهران تاکید کردند تا از ترویج این علوم توسط افرادی که از سطح سواد پایینی در این زمینه برخوردارند، جلوگیری شود.

در گفتگو با محمد فنایی اشکوری، استاد فلسفه و عرفان تطبیقی به بررسی جایگاه فلسفه در حوزه و اهمیت آن برای دیگر رشته های علوم اسلامی پرداختیم که اکنون متن آن پیش روی شماست؛

1- مقام معظم رهبری بارها از جمله در سفر چند سال پیش به قم و همچنین اخیرا در دیدار با اعضای برگزار کننده همایش حکیم طهران و اعضای مجمع عالی حکمت اسلامی به ترویج علوم عقلی و فلسفه در حوزه علمیه اشاره و تأکید داشتند. به نظر شما این دسته از علوم چه روندی را اکنون در حوزه ها طی می کنند که ایشان نسبت به آن هشدار دادند؟

پاسخ

در مقایسه با گذشته امروزه در حوزۀ علمیه قم استقبال خوبی از علوم عقلی می شود و درس های متعددی در زمینه های کلام، فلسفه و عرفان وجود دارد. همچنین مراکز و مؤسساتی در زمینه های مختلف علوم عقلی فعال هستند، مانند مجمع عالی حکمت اسلامی که به پیشنهاد مقام معظم رهبری و حمایت معظم له تأسیس شد. وضع نشریات اعم از مجله و کتاب نیز در این زمینه ها بد نیست. اما با این حال کمبودها و مشکلات در این حوزه بسیار است. آنچه در حال حاضر داریم برای جبران عقب ماندگی های چند صد ساله کافی نیست و برای جبران این عقبماندگی به تدبیر و تلاش بیشتری نیازمند هستیم. افزون بر این متاسفانه جریانی که در طول تاریخ با تفکر و عقل ورزی و علوم عقلی مخالفت ورزیده، مجددا فعال شده و با طرح شبهه های بی پایه، طلاب جوان را از روی آوردن به علوم عقلی دلسرد می کند. آنها با طرح تقابل بین علوم عقلی و معارف اهل بیت به عقل ستیزی رنگ قداست می دهند، در حالیکه نمی دانند با عقل ستیز معرفی کردن مکتب اهل بیت به این مکتب که بیش از هر مکتبی مشوق عقلانیت و تفکر عقلی است ضربه می زنند و آن را ضد عقل نشان می هند.

گاهی بین علوم عقلی و فقه تقابل مصنوعی ایجاد می کنند و در موضع دفاع از فقه علوم عقلی را تحقیر می کنند و فتوا به کفر عالمان علوم عقلی می دهند؛ در حالیکه هیچ تقابلی بین فقه و علوم عقلی نیست و عالمان علوم عقلی ما اغلب خود فقیه هستند. موضوع فقه و علوم عقلی کاملا از هم جدا است. حوزۀ فقه احکام شرعی فرعی است، و حوزۀ علوم عقلی عقاید و الاهیات است و تصور تعارض بین اینها نامعقول است. گاهی روایات اسلامی را در تقابل با علوم عقلی جلوه می دهند، در حالیکه روایات اهل بیت بزرگترین مشوق علمای شیعه برای روآوردن به علوم و معارف عقلی است.

برخی از کسانی که با فلسفه آشنا نیستند می پندارند که فلسفه خواندن به معنای تقلید از یونانیان است. آنها فکر می کنند یک فلسفه ای در یونان پدید آمد که از آن زمان تا امروز همۀ کسانی که به فلسفه علاقمند هستند، پیرو یونانیان هستند. این کاملا نشان از بی خبری و ناآگاهی آنها از فلسفه است. در فلسفه تقلید بی معنا است و تقلید با روح فلسفه در تناقض است. به اینها باید گفت بدنیست یک دوره تاریخ فلسفۀ اسلامی و فلسفۀ غرب را مطالعه کنید تا به تنوع مکتب های فلسفی پی ببرید. صد ها مکتب فلسفی در دنیا هست که هیچ شباهتی به فلسفۀ یونان ندارد. در هند و چین هم فلسفه هست. در ایران قدیم هم فلسفه بود، چنانکه در غرب امروز هم فلسفه رایج است. بله، نام همه فلسفه است و در برخی مسائل بین آنها ممکن است مشابهتی باشد، اما این باعث نمی شود که بگوییم فلسفۀ علامه طباطبائ مثلا همان فلسفه ارسطو است. این مثل آن است که بگوییم یهود علم تفسیر و فقه و کلام دارد و مسلمین هم علم تفسیر و فقه و کلام دارند و چون نام هر دو یکی است و برخی مسائل آنها شبیه هم هستند پس تفسیر و فقه و کلام اسلامی همان تفسیر و فقه و کلام یهودی است و علمای اسلام در این حوزه ها دنباله رو علمای یهودند! همانقدر که این حرف دربارۀ تفسیر و فقه و کلام خام و نادرست است دربارۀ فلسفه و عرفان هم خام و نادرست است. مثلا در فلسفه اسلامی معاصر ما مباحثی دربارۀ هستی شناسی و معرفت شناسی و انسان شناسی مطرح می شود و عقاید و آراء گوناگون در آن بررسی می شود، اعم از آراء یونانیان، آراء فلاسفه اسلامی و آراء فلاسفۀ معاصر غرب.

فلسفه و هیچ علمی با خطابه و توهین و بکارگیری عبارت های اهانت آمیز (مثل، کشک، پشم، قی کردۀ کفار و… ) و تمسخر و تکفیر اهل آن ابطال نمی شود. راه بحث در این زمینه توهین و تمسخر و تکفیر و خطابه و هوچی گری نیست، بلکه راهش وارد شدن به بحث علمی استدلالی است که مستلزم رسوخ در مباحث عقلی و قدرت استدلال منطقی است، که البته کار هرکسی نیست.

منظور ما از فلسفه در اینجا مکتب یا فرد خاص از فلاسفه یا کتاب خاص نیست، بلکه مراد تفکر فلسفی است که همان تفکر عقلی روشمند است. و دفاع ما از فلسفه به این معنا است، نه دفاع از همۀ آراء یک مکتب فلسفی خاص یا یک فرد مثل ابن سینا و ملاصدرا. آنچه مهم است روش تفکر فلسفی است. از این روش دفاع می کنیم، و گرنه هیچ مکتب فلسفی و هیچ فیلسوف و کتاب فلسفه ای کامل و غیر قابل نقد نیست. چنانکه هیچ علمی ورای نقد نیست. جزء مهمی از فلسفه، نقد فلسفه ها و آراء فلاسفه است.

2- اهمیت علوم عقلی و کاربرد آن در سایر علوم حوزوی تا چه حد هست؟

پاسخ

مهمترین بعد دین عقاید دین است. در حوزۀ عقاید به ویژه در اصول دین تقلید راه ندارد. عقاید دین در علوم عقلی بررسی می شوند، نه در فقه به معنای خاص آن که امروز رایج است. علم شریف فقه از کتاب طهارت تا دیات عهده دار بیان وظیفۀ شرعی مکلف است، نه خدا شناسی و انسان شناسی و معاد شناسی. عقاید در قرآن و سنت بیان شده است، اما همانطور که فقه عهده دار تبیین و اجتهاد در حوزۀ احکام است، کلام و حکمت الاهی هم عهده دار تبیین و اثبات عقاید دینی و شرح و تفسیر اجتهادی معارف اعتقادی و تثبیت بنیان های نظری آن است. همچنین پاسخ به شبهات عقلی در حوزۀ عقاید در قلمرو علوم عقلی است، نه در قلمرو فقه. اگر کسی با شبهات در زمینه عقاید آشنا باشد می داند که این شبهات بی شمار است و روز به روز در حال توسعه است. اگر عالمان علوم عقلی برای پاسخ به این شبهات اقدام نکنند و مؤسساتی در این زمینه فعالیت نکنند، شک و تردید در زمینه باورهای دینی روز به روز توسعه می یابد و بسیاری از ایمان ها متلزلزل می گردد. در دهه های قبل دیدیم که مارکسیسم وارد ایران و برخی کشور های اسلامی شد و چگونه جمع بسیاری از جوانان و تحصیل کردگان و روشنفکران مسلمان را جذب و از دین خارج کرد. چه کسانی در مقابل این جریان ایستادند و از کیان اندیشۀ دینی دفاع کردند؟ غیر از امثال علامه طباطبایی و مطهری که سرآمدان علوم عقلی بودند؟ شبهه های مارکسیست ها درباره واجبات و محرمات و طهارت و شکیات نبود، بلکه درباب مسائلی همچون خدا و عالم ماورای طبیعت و حیات پس از مرگ بود.

عجیب است که مخالفان علوم عقلی با فلسفه های مادی و ماتریالیستی و ضد دینی که در دانشگاه های دنیا از جمله در دانشگاه های کشور های اسلامی رایج است هیچ مخالفتی ابراز نمی کنند و فلاسفۀ مادی را مورد حمله قرار نمی دهند؛ بلکه با فلسفۀ اسلامی و حکیمان مسلمان که در صددد تحکیم بنیان های عقیدتی دین و پاسخ دادن به شبهات ضد دینی هستند مخالفت می کنند و درس و تحقیق دربارۀ آن را تحریم می کنند. اگر نظر آنها عملی شود راه برای فلسفه های مادی هموار می شود و آن که در این میدان بازنده خواهد بود تفکر دینی است. مخالفت با پرداختن حوزه های علمیه به علوم عقلی خالی کردن میدان برای ورود و نفوذ افکار مادی و ضد دینی است. با فقه نمی توان با فلسفه های مادی مقابله کرد. این سخن به معنای ضعف فقه نیست، بلکه رسالت فقه چیز دیگری است و موضوعش متفاوت با این موضوعات است. آنچه در اینجا نیاز داریم فلسفه و کلام است که روش آن عقلی و نقلی است و در بخش عقلی آن از فلسفه استفاده می کند.

3- جایگاه علوم عقلی در حوزه قبل از انقلاب با بعد از انقلاب اسلامی چه پیشرفتهایی داشته است؟

پاسخ

پیش از انقلاب اسلامی علوم عقلی بسیار مهجور بود و افراد معدودی از نخبگان حوزه مانند امام خمینی، علامه طباطبایی و شهید مطهری برای ادای وظیفه و مسئولیت تاریخی خود در پیشگاه الهی با ایثار و ترک جایگاه و خطرکردن و بدنامی و جفا را به جان خریدن در این راه گام بر می داشتند و در این راه متحمل فشارها و تهمت های بسیار می شدند . انقلاب شکوهمند اسلامی نقطۀ عطفی در توجه حوزه ها به علوم عقلی شد بطوری که وضعیت علوم عقلی پس از انقلاب با پیش از انقلاب از هیچ جهت قابل مقایسه نیست. البته نیاز امروز هم با گذشته قابل قیاس نیست. هم نظام اسلامی برای استحکام بنیان های نظری و توفیقش نیازمند به علوم عقلی در گستره ای وسیعتر از گذشته است، و هم مقابله با اندیشه های ماتریالیستی و سکولاریستی که همچون سیل و طوفان وارد فضای کشور ما می شود امروز همتی جانانه می طلبد. ارزش دفاع از مواضع عقاید دینی و پاسخ به شبهات کمتر از دفاع در مقابل تهاجم نظامی دشمن نیست؛ بلکه اهمیتش از آن بیشتر است. اگر جوانان ما در عقاید سست و خلع سلاح شوند قطعا در سایر جبهه ها و سنگر ها نمی توانیم توفیقی داشته باشیم.

4. یکی از موضوعاتی که مقام معظم رهبری در سخنرانی اخیر در دیدار با اعضای برگزار کننده همایش حکیم طهران بر روی آن تأکید داشتند، نقادی بزرگان بدون ترس و واهمه و بحث حرف نو به میان آوردن و نوآوری در علوم عقلی بود. این مطالبه معظم له چگونه قابل حصول است؟

پاسخ

علوم عقلی همانگونه که از عنوانش پیداست عقلی است. عقل را نمی توان سانسور کرد. رشد علوم عقلی بدون نقادی و آزادی در بیان اندیشه و خلاقیت و نوآوری ممکن نیست. شجاعت علمی و سعۀ صدر از لوازم شکوفایی علوم عقلی است. با استبداد به رأی و تعصب و تحجر و تنگ نظری و بستن دهانها نه تنها نمی توان قدمی در علوم عقلی برداشت، بلکه نتیجۀ چنین روحیه و ذهنیتی مرگ علوم عقلی است. آنچه مقدس است دین و معارف الهی است. اما آرای بزرگان مقدس نیست، گرچه محترم است. احترام به یک رأی مستلزم طرح آن و بحث و بررسی و نقد آن است. آراء باید آزادانه نقادی شود و نه تنها در این راه نباید مانعی باشد بلکه باید افراد تشویق به نقادی و نوآوری شوند و گرنه تقلید جای تحقیق را خواهد گرفت و رکود و سکون حاکم خواهد شد.

شما همچنین ممکن است مانند بیشتر از نویسنده

یک پاسخ بفرست