ساختار سیاسی جهان اسلام و ایران
گفتگوی رادیو سلام فیلیپین با دکتر فنایی اشکوری
این گفتگوی رادیویی در تاریخ 16/4/1394 در دانشکدۀ ارتباطات دانشگاه یو پی مانیل صورت گرفت. مصاحبه کننده پروفسور وادی جول کیپلی رئیس دانشکدۀ اسلام شناسی این دانشگاه بود. این گفتگو دو بخش داشت. بخش اول اختصاص داشت به بررسی اسلام بطور کلی بویژه در ابعاد فلسفی، عرفانی و اعتقادی و بخش دوم به مباحث سیاسی جهان اسلام در عصر حاضر می پردازد. در اینجا ترجمۀ فارسی بخش دوم مصاحبه را با هم می خوانیم.
پروفسور جول کیپلی: وضعیت کلی جهان اسلام در این عصر را چگونه ارزیابی می کنید و چه مشکلاتی در آن می بینید؟
دکتر فنائی اشکوری: جهان اسلام وضعیت مناسب و مطلوبی ندارد و از مشکلات بسیاری رنج می برد. در گذشته های نه چندان دور بسیاری از کشور های اسلامی مستعمرۀ دولت های اروپایی بودند و قبل از آن در گذشته های دورتر گرفتار فساد و ستم دستگاه خلافت و حکومت های سلطنتی بودند. امروز هم جهان اسلام مبتلا به انواع مشکلات است که حاصل آن عقب ماندگی مادی و معنوی است. جهان اسلام امروزه با سه تراژدی بزرگ درگیر است: تراژدی اول اشغال سرزمین فلسطین و تشکیل دولت صهیونیستی اسرائیل است. تراژدی دوم ظهور جریان های تکفیری تروریستی است. و تراژدی سوم که البته پیش از این ها نیز بوده است، حاکمیت رژیم های فاسد و مستبد بر اکثر کشورهای اسلامی است.
پروفسور جول کیپلی: رژیم اسرائیل چگونه و چرا شکل گرفت؟
دکتر فنائی اشکوری: توطئۀ صهیونیسم جهانی برپایۀ ایداولوژی نژادپرستانۀ صهیونیزم، مبنای تشکیل این دولت غاصب است. استعمارگران غربی هم برای تأمین اهداف شوم خود با صهیونیست ها همنوا شدند. آنها از ضعف و خود فروختگی و نا آگاهی دولت های اسلامی سوء استفاده کردند و این غدۀ سرطانی را در قلب جهان اسلام بوجود آوردند. اسرائیل محصول قدرت های غربی است. این رژیم بوسیلۀ استعمار پیر انگلیس بوجود آمد و با حمایت های همه جانبۀ دولت آمریکا و دیگر قدرت ها ادامۀ حیات می دهد. یکی از اهداف آنها این است که از این طریق تسلط خود بر دنیای اسلام و خاور میانه را حفظ کنند.
صهیونیست ها با قتل عام مردم فلسطین و اخراج و آواره کردن میلیون ها فلسطینی، سرزمین و خانه و کاشانۀ آنها را غصب کردند. آن ها هم که در فلسطین باقی مانده اند زندانی و در اسارت اسرائیل هستند و هر روز شاهد فجیع ترین جنایات اسرائیل علیه آن ها هستیم ،مثل بمباران و قتل عام زنان و کودکان و تخریب شهر ها و خانه هایشان. متأسفانه اکثر دولت های خود فروختۀ حاکم بر جهان اسلام نسبت به این جنایات ساکت هستند و حتی برخی از آنها با رژیم صهیونیستی ارتباط دوستانۀ پنهان و آشکار دارند. دولت های مستکبر جهان هم نه تنها در مقابل این ستم ها ساکت هستند، بلکه با تمام قوا از رژیم صهیونیستی و جنایاتش پشتیبانی و حمایت می کنند و در واقع شریک جنایات آن هستند. این رژیم جنایتکار نه تنها در فلسطین هر روز مرتکب جنایت می شود، بلکه با تولید سلاح های کشتار جمعی و بمب های هسته ای، دیگر کشورهای اسلامی را نیز تهدید می کند.
پروفسور جول کیپلی: راه حل شما برای حل مسئلۀ فلسطین چیست؟
دکتر فنائی اشکوری: راه حل ما راه حلی عقلانی، منصفانه و دموکراتیک است. ما معتقدیم باید میلیون ها آوراۀ فلسیطینی که در کشورهای مختلف و اردوگاه ها پراکنده هستند به سرزمینشان برگردند. آنگاه بر اساس انتخابات آزاد، دولتی که نمایندۀ همۀ ساکنان اصلی فلسطین اعم از مسلمان و یهودی و مسیحی است تشکیل شود. غیر از این هیچ راه حل معقول و عادلانه و مسالمت آمیزی ممکن نیست.
پروفسور جول کیپلی: نظر شما دربارۀ دو دولت مستقل اسرائیلی و عربی چیست؟
دکتر فنائی اشکوری: معنای این کار به رسمیت شناختن اسرائیل است. هرگونه به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی به معنای تأیید اشغال و تجاوز است. به علاوه، با شناختی که از خوی جنایت کارانه و تجاوزگر اسرائیل داریم، چنین طرحی هرگز موفق نخواهد بود و وجود این رژیم با امنیت و صلح و آرامش منطقه قابل جمع نیست.
پروفسور جول کیپلی: افراط گرایی معلول چیست و راه مبارزه با آن کدام است؟
دکتر فنائی اشکوری: ظهور جریان های متحجر و تکفیری و خشن مثل القاعده، طالبان، داعش و بوکو حرام یکی دیگر از تلخ ترین رویدادها در جهان اسلام است. این جریان نامیمون محصول ایداولوژی سلفی و وهابی است. البته ریشه های تاریخی هم دارد و مبانی فکری آن به ابن تیمیه و حتی قبل از آن بر می گردد. خلأ عقلانیت و معنویت و غلبۀ ظاهرگرایی و سطحی نگری در فهم و تفسیر دین، از زمینه های شکل گیری چنین گرایشاتی است. البته اغراض سیاسی و شیطانی هم در شکل گیری و تقویت این جریان ها تأثیر گذار است. یکی از انگیزه های حمایت صهیونیسم و اسکتبار جهانی و ارتجاع منطقه ای از این گروه ها، مقابله با جمهوری اسلامی و جریان مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی است. این واقعاً یک فاجعه است که جمع زیادی از جوانان جهان اسلام بجای اینکه قدرت و توانشان را در راه سازندگی وپیشرفت کشورهای اسلامی بکار گیرند، آن را در جهت نابودی سرمایه های امت اسلامی و قتل و غارت و برادرکشی صرف کنند. طرفی که در این فاجعه سود می برد اسرائیل و استکبار است. آنها با به راه انداختن و حمایت این خشونت ها و جنگ های ویرانگر، ظرفیت ها و امکانات جهان اسلام را تضعیف و تباه می کنند و با مشغول کردن مسلمانان به جنگ های داخلی، با خیال راحت تری به اهداف توسعه طلبانۀ خود جامۀ عمل می پوشند. گروه های تکفیری علاوه بر فجایعی که در جهان اسلام می آفرینند، تصویری خشن و زشت از اسلام را به جهانیان معرفی می کنند.
پروفسور جول کیپلی: برای مقابله با این جریان تروریستی چه باید کرد؟
دکتر فنائی اشکوری: در کوتاه مدت باید مقابله سخت و نظامی کرد. آنها اهل هیچ منطقی نیستند، نه اهل تعقلند و نه عاطفۀ انسانی دارند. قدرت یافتن آن ها برای منطقه و بشریت فاجعه است. آنها توحش و بربریت را به اوج رسانده اند. در کنار مقابلۀ نظامی، دیپلماسی نیز ضروری است. دولت هایی هستند که از این گروه ها حمایت مالی و تسلیحاتی می کنند. آنها مجهز به پیشرفته ترین سلاح های آمریکایی هستند. باید به این دولت ها فهماند که خود آنها در آیندۀ نزدیک از شرّ این گروه ها در امان نخواهند ماند. آن ها هم برای کشورهای اسلامی و هم برای امنیت جهانی خطرناک هستند. بنا بر این دیپلماسی فعال برای اتخاذ تدابیر مؤثر و دست کم قطع کمک های دولت ها به آنها و مقابلۀ جمعی با آنها ضروری است. اما در دراز مدت باید کار علمی و فرهنگی کرد. بسیاری از جوانانی که به این گروه ها می پیوندند از روی ناآگاهی و جهل است. این ناآگاهان بنام دین و به عنوان جهاد دست به این جنایات فجیع و ضد بشری می زنند. علمای متحجر و متعصب وهابی در گمراه کردن اینان نقش اصلی را دارند. آنها با تکیه بر دلارهای نفتی ارتجاع عرب، تبلیغات گسترده ای با استفاده از همۀ ابزار های تبلیغاتی مثل رادیو و تلویزیون و فضای مجازی و تریبون های نماز جمعه و انتشارات گسترده، به تبلیغ این افکار پوسیده و خطرناک مشغولند. آگاهی بخشی و اطلاع رسانی مناسب می تواند در مقابله با این جریان مؤثر واقع شود.
پروفسور جول کیپلی: تحلیل شما از مشکل سوم جهان اسلام یعنی نظام های استبدادی و دیکتاتوری چیست و چه باید کرد؟
دکتر فنائی اشکوری: متأسفانه اغلب کشورهای اسلامی مبتلا به حکومت های نالایق، خود فروخته، فاسد و مستبد هستند. هنوز در قرن بیست یکم نظام پادشاهی موروثی و حکومت های متناسب با عصر جاهلیت در بسیاری از کشورهای مسلمان حاکم و جاری است. با این همه تحولی که در دنیا رخ داده، در این کشورها از جهت سیاسی پیشرفت و تغییری اتفاق نیفتاده است. به همین جهت شاهد عقب ماندگی و انحطاط این جوامع از نظر مادی و معنوی هستیم. ثروت بی حساب کشوری مثل عربستان که می تواند دنیای اسلام و لا اقل همان کشور را آباد کند بخشی صرف عیاشی و خوشگذرانی آل سعود می شود؛ بخشی از آن خرج گروه های تروریستی و تکفیری می شود و بخش مهمی از َآن به جیب کمپانی های نفتی و شرکت های اسلحه سازی غربی می رود. حکومت در یک خانواده فاسد هزار فامیل می چرخد و هر گونه فریاد اعتراضی سرکوب و خفه می شود. نه اقلیت ها از کمترین حقی برخوردارند و نه از آزادی های مدنی خبری است و نه چیزی بنام حقوق بشر و انتخابات و مشارکت عمومی در آن کشور معنا دارد. اما با این همه، قدرت های غربی که شعار آزادی و دموکراسی و حقوق بشر و مبارزه با تروریسم آنها گوش فلک را کر کرده و کشور ها را با این بهانه ها اشغال نظامی و تحریم اقتصادی می کنند نه تنها کمترین اعتراضی به این وضعیت ندارند، بلکه رابطۀ دوستانه و صمیمی با آن دارند و بی قید و شرط از آن حمایت می کنند و همپیمان آن هستند.
پروفسور جول کیپلی: چرا انقلاب های عربی به نتیجۀ مطلوب نرسید؟
دکتر فنائی اشکوری: انقلاب تنها با اعتراض و تظاهرات به ثمر نمی رسد. انقلاب اولاً نیازمند به یک نظام فکری و طرح حکومت و برنامۀ کشورداری است؛ ثانیاً وجود رهبری بصیر و مقتدر و مردمی از ضروریات آن است. متأسفانه انقلاب ها و جنبش های عربی با همۀ جدیت و عظمتی که داشتند فاقد هر دو مؤلفه بودند. همین امر موجب شد که چندان موفقیت آمیز نباشند. بعضی از آن ها در سرنگونی رژیم مستبد موفق شدند، اما پس از چندی مستبدی دیگر جای مستبد قبلی نشست مثل مصر و یا گرفتار آتش افروزی گروه های تکفیری شدند مثل لیبی. در چنین فضایی آمریکا و ارتجاع عرب بویژه عربستان توانستند بر موج این تحولات سوار شوند و به سود خود آن را مدیریت کنند و انقلاب های عربی را که می رفت دنیای عرب و اسلام را متحول کنند ناکام گذاشتند. در بعضی از این کشور ها مثل بحرین و یمن انقلاب ادامه دارد، اما استکبار و ارتجاع با تمام قوا مانع پیروزی آن هستند.
پروفسور جول کیپلی: به نظر شما چه مشکل ایداولوژیکی در این انقلاب ها بود که مانع توفیق آنها شد؟
دکتر فنائی اشکوری: بطور کلی امروزه در جهان عرب سه جریان فعال سیاسی مطرح است: ناسیونالیست های عرب، غرب گرایان و اسلام گرایان افراطی. تحولاتی هم که در قرن گذشته در این کشورها رخ داده عمدتا به یکی از این سه جریان مربوط بوده است. البته در دهه های پیش گرایش به کمونیسم هم وجود داشت که با فروپاشی شوروی و شکست کمونیسم این گزینه عملا از گردونه خارج شد. هیچ یک از این گرایش ها و گروه ها نمایندۀ اکثریت ملت نیستند و توان و تناسب لازم برای رهبری یک ملت مسلمان و ادارۀ یک کشور اسلامی را ندارند. آن ها راه حل موفقی برای تعارض سنت و تجدد ندارند. تنها فکر عقلانی و انقلابی و معتدل اسلامی است که می تواند موفق و منشأ تحول مثبت شود و بین سنت و تجدد به نحو معقولی جمع کند، که آن هم متأسفانه جایگاه و پایگاه محکمی در این کشورها ندارد.
پروفسور جول کیپلی: در اینجا مناسب است به انقلاب اسلامی ایران برگردیم و تفاوت آن با انقلاب های یاد شده را بررسی کنیم. چه عواملی در شکل گیری و پیروزی انقلاب ایران مؤثر بود؟
دکتر فنائی اشکوری: ایران دوران پهلوی گرفتار استبداد داخلی و سلطۀ خارجی به ویژه ایالات متحدۀ آمریکا بود. جامعۀ ایران بدون اینکه در حال پیشرفت واقعی و جدی علمی و تکنولوژیک باشد، از جهت فرهنگ و ظواهر به سمت غربی شدن پیش می رفت. جنبش های ملی و چپ هم تحرکاتی علیه نظام شاهنشاهی داشتند، اما این تحرکات بسیار محدود و بی نتیجه بود و از پایگاه و پشتوانۀ مردمی برخوردار نبود. امام خمینی که یک مرجع دینی بود از سال 1342 شمسی علیه نظام استبدادی سلطنتی قیام کرد. این قیام هرچند به ظاهر سرکوب شد و امام به عراق تبعید شد، اما مبارزه و زمینه سازی و آماده سازی مردم برای انقلاب کم و بیش ادامه یافت، تا اینکه پس از حدود پانزده سال با حرکت عمومی مردم، انقلاب اسلامی در بهمن 1357 شمسی و 1979 میلادی به پیروزی رسید.
عوامل متعددی در پیروزی انقلاب اسلامی ایران نقش داشت. عامل اول اعتقاد اسلامی مردم بود. انقلاب با ایمان دینی مردم گره خورده بود بطوری که مبارزه با طاغوت را به عنوان تکلیف واجب شرعی تلقی می کردند. رهبری داهیانۀ امام خمینی عامل تعیین کنندۀ دیگر در وقوع انقلاب و پیروزی آن بود. مردم به امام خمینی نه فقط به عنوان یک فعال سیاسی بلکه به عنوان یک رهبر دینی اعتماد و اعتقاد کامل داشتند بطوری که رهنمودهای امام برای مردم حکم تکلیف دینی را داشت. یکی از عوامل الهام بخش و بسیار تأثیرگذار در انقلاب ایران، واقعۀ کربلا و شهادت امام حسین (ع) بود. مردمی که قرن ها در سوگ حادثۀ کربلا عزاداری کرده بودند، اینک خود را در وضعیتی مشابه با قیام امام حسین می دیدند و از الگوی امام حسین پیروی می کردند. علمای دین به ویژه شاگردان امام خمینی نقش مهمی در بیداری مردم و ترغیب آنها به مبارزه داشتند.
انقلاب اسلامی یک انقلاب مردمی به معنای واقعی آن بود. این انقلاب از سوی حزب یا گروه یا جریان خاص صورت نگرفت، بلکه تقریباً همۀ مردم ایران در این انقلاب مشارکت داشتند. با حضور جمعیت های میلیونی در خیابان ها، ارتش هم سرانجام به مردم پیوست و ایرانیان یکپارچه فریاد استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی را سر دادند. در این شرایط شاه و اطرافیانش چاره ای جز فرار نداشتند.
بنا بر این، انقلاب اسلامی تفاوت های بنیادی چشم گیری با انقلاب های دیگر داشت. نخست اینکه هدف در این انقلاب روشن بود: سرنگونی رژیم شاهنشاهی و استقرار نظام اسلامی؛ دوم اینکه این انقلابی عمومی و همگانی بود؛ سوم اینکه الگوی الهامبخش مقدسی همچون واقعۀ کربلا داشت؛ و چهارم اینکه این انقلاب از رهبری بصیر و شجاع و با قدرت و نفوذ معنوی بی نظیری برخوردار بود. هر انقلابی با این عناصر در هر جای جهان صورت گیرد قطعاً پیروز خواهد شد.
پروفسور جول کیپلی: چرا علمای دیگر پیش از امام خمینی موفق نشدند چنین انقلابی را رهبری کنند و نظامی اسلامی برپا کنند؟
دکتر فنائی اشکوری: شخصیت امام خمینی ویژه بود. اولاً شناخت او از اسلام شناختی جامع و همه جانبه بود. او یک فقیه، فیلسوف، و عارف بود و اسلام را در همۀ ابعاد و تمامیتش مورد نظر داشت. امام خمینی از بصیرت و بینش سیاسی منحصر به فردی برخوردار بود. امام خمینی با صدای رسا می گفت دین از سیاست جدا نیست و بین دیانت و سیاست نباید جدایی انداخت و انبیا و اولیا برای اصلاح جامعه بشری آمده اند. از نظر امام خمینی بخش مهمی از احکام اسلام ناظر به زندگی اجتماعی است و نباید آن را نادیده گرفت و به احکام فردی بسنده نمود. عرفان امام خمینی عرفان انزوا و عزلت نبود، بلکه عرفانی بود که علاوه بر ارتباط با خدا، اصلاح جامعه نیز لازمۀ آن بود. علاوه بر بعد اندشیه ای امام خمینی که متمایز بود، از لحاظ روحی و شخصیتی نیز امام چهره ای برجسته و استثنایی بود. او براستی شجاع بود و چیزی بنام ترس در وجودش راه نداشت. بدون چنین روحیه ای رهبری این انقلاب و ایستادگی شجاعانه در برابر نظام استبدادی و استکبار جهانی ممکن نبود.
به علاوه، برای چنین تحول عظیمی وضعیت اجتماعی و آمادگی مردمی هم باید فراهم باشد. امام خمینی در سال 1342 هم قیام کرد، اما آن قیام منجر به انقلاب عمومی نشد و اقلیتی که به ندای امام لبیک گفته بودند در پانزدۀ خرداد 42 سرکوب شدند و سازمان مخوف امنیتی شاه (ساواک) توانست تا سال ها هر حرکتی را سرکوب و هر صدای مخالفی را خفه کند.
پروفسور جول کیپلی: پس آیا می توان گفت به نظر شما بدون شخص امام خمینی این انقلاب امکان وقوع نداشت؟
دکتر فنائی اشکوری: بله، به نظر من این انقلاب با این ویژگی ها بدون شخصیتی با اندیشه و بینش و روحیۀ و جایگاه مردمی امام خمینی متصور نبود.
پروفسور جول کیپلی: می دانیم تئوری سیاسی امام خمینی بر محور ولایت فقیه است. منظور از ولایت فقیه چیست و چه نوع نظام سیاسی مورد نظر ایشان است؟
دکتر فنائی اشکوری: از نگاه شیعیه حق حاکمیت از آن خداوند است که بوسیلۀ خلفای الهی یعنی انبیا و ائمه که معصوم هستند اعمال می شود. در زمان غیبت امام معصوم، نزدیکترین شخص به امام از جهت علم و عمل به نیابت از امام عهده دار حکومت است و آن ولی فقیه است. ولی فقیه کسی است که از جهت شناخت اسلام و تقوا و عدالت و مدیریت و سیاست برتر از دیگران باشد. چنین کسی سکان و رهبری نظام را بر عهده دارد. این یک امر عقلی و عقلایی هم است. طبیعی است که آن کس که اعلم و اتقی و اصلح برای مدیریت است مقدم بر دیگران در این امر است.
پروفسور جول کیپلی: شیوۀ انتخاب و به قدرت رسیدن ولی فقیه چگونه است؟
دکتر فنائی اشکوری: بر اساس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، ولی فقیه نیز کاملاً به شیوۀ دموکراتیک انتخاب می شود. اما چون شناخت ولی فقیه امری تخصصی است و نمی توان انتظار داشت که مردم عادی بتوانند از میان علمای مطرح برجسته ترین را انتخاب کنند، این انتخابات با واسطه و توسط مجلس خبرگان صورت می گیرد. اعضای مجلس خبرگان که همگی باید مجتهد باشند از طریق انتخابات عمومی توسط مردم انتخاب می شوند.
پروفسور جول کیپلی: در ظاهر، حکومت دینی و حکومت دموکراتیک قابل جمع نیستند. حکومتی دینی حکومتی است بر اساس آموزه های دین و دموکراسی حکومتی است بر اساس خواسته های مردم، نه دین. جمهوری اسلامی چگونه بین دین و دموکراسی جمع می کند؟
دکتر فنائی اشکوری: بله، برای مردم سکولار نمی توان حکومت دینی داشت. اما اگر مردم دین دار باشند خواستشان مطابق با دین خواهد بود و در یک راستا قرار می گیرند. در جمهوری اسلامی که بر اساس مردم سالاری دینی است سهم مردم و جایگاه دین مشخص و از هم متمایز است. اولاً اصل جمهوری اسلامی با رفراندوم عمومی و رأی اکثریت قاطع مردم تصویب شد. نهاد های حکومتی مثل ولی فقیه، رئیس جمهور و اعظای پارلمان مثل نظام های دموکراتیک توسط مردم انتخاب می شوند. اما اصول حکومت و قوانین آن باید مطابق با اسلام باشد. از این رو، این نظام هم جمهوری و متکی بر آراء مردم است و هم اسلامی است، یعنی قوانین آن برگرفته از اسلام است و یا دستکم ناسازگار با آن نیست.
پروفسور جول کیپلی: آیا این الگو برای دیگر کشورهای اسلامی قابل اعمال است؟
دکتر فنائی اشکوری: این الگو البته برخاسته از فکر اسلامی شیعی است و با تمام جزئیاتش در جوامعی که اکثریت آن شیعه نیست قابل اعمال نیست، اما مبنای اساسی این تفکر یعنی مردم سالاری دینی در کشورهای اسلامی دیگر نیز قابل الگوبرداری است. به علاوه، بسیاری از ارزش های انقلاب اسلامی فرا مذهبی و فراملی و جهانی هستند، مثل استکبار ستیزی، استقلال طلبی، آزادی خواهی، و حاکمیت ارزش های دینی و معنوی که در جوامع اسلامی دیگر و بسیاری از این عناصر حتی در جوامع غیر اسلامی نیز قابل پیگیری است.
پروفسور جول کیپلی: یک حکومت مطلوب چه ویژگی هایی دارد و آیا جمهوری اسلامی در این زمینه موفق بوده است؟
دکتر فنائی اشکوری: حکومت مطلوب اولاً باید مشروعیت عقلانی و حقوقی داشته باشد. ثانیاً باید جایگاه مردمی و مقبولیت اجتماعی داشته باشد، در غیر این صورت موفق نخواهد بود. ثالثاً باید در مقابل قدرت ها مستقل و عزتمند باشد. رابعاً باید در ادارۀ کشور کارآمد باشد. در رأس وظایف حکومت، برقراری عدالت، امنیت و رفاه نسبی برای ملت است که لازمه اش رشد و توسعۀ علمی و اقتصادی است.
هر تحول و پیشرفتی باید از تحول فکری و فرهنگی و اخلاقی آغاز شود. به صرف تغییر افراد و دولت ها و نظام ها نمی توان انتظار تحولی بنیادین داشت. یک جامعۀ عقب مانده تنها با تغییر افراد و نهادها و کنار رفتن یک حزب و به روی کار آمدن حزب دیگر بدون اینکه پیشرفتی در فرهنگ عمومی حاصل شود، به پیشرفت نمی رسد. موفقترین افراد و دولت ها کسانی هستند که در پیشرفت فکری و فرهنگی جامعه بیشترین توفیق را داشته باشند. بدنبال این پیشرفت می توان انتظار پیشرفت و توسعۀ عمومی در ابعاد دیگر را داشت.
جمهوری اسلامی با مخالفت ها و چالش های بزرگی مواجه بوده است که از بیرون بر آن تحمیل شده، مانند جنگ تحمیلی هشت ساله و ستیز و خصومتی که آمریکا و اتباعش در طول این چهار دهه با ایران داشته اند. جمهوری اسلامی به دلیل مواضع ضد استکباری و ضد صهیونیستی اش همواره در تحریم اقتصادی و فشارهای سیاسی و تهدید نظامی بسر برده است. از این رو بیشترین انرژی و امکانات این کشور صرف مقابله با این تهدید ها شده است. اما در عین حال در ابعاد مختلف، پیشرفت های نسبی و در بعضی از حوزه ها پیشرفت های چشمگیری داشته است. اما جمهوری اسلامی هنوز در آغاز راه است و تا تأمین اهداف و آرمان هایش فاصلۀ بسیاری دارد.
پروفسور جول کیپلی: انقلاب اسلامی انقلاب موفقی بود و جمهوری اسلامی توانسته است به بسیاری از اهدافش برسد و تا حد زیادی در منطقه و جهان تأثیر گذار بوده است. اما چه تضمینی برای بقای این نظام هست؟ بویژه با مخالفت های داخلی و خارجی که وجود دارد آیا نگران استمرار و بقای آن نیستید؟
دکتر فنائی اشکوری: هیچ نظامی در عالم نیست که برای بقایش تضمین مطلقی وجود داشته باشد. این امر بیش از هر چیز به عملکرد نظام ها از جمله جمهوری اسلامی بستگی دارد. بزرگترین پشتوانۀ این انقلاب مردم ایران هستند. اگر نظام بتواند با عملکرد مناسب حمایت مردم را به همراه داشته باشد، نگرانی دربارۀ آینده اش نیست. البته تهدید خارجی همیشه هست، اما اگر ملتی مصمم و متحد و ثابت قدم باشند، با رهبری بصیر و هوشمند بعید است دشمن خارجی بتواند کاری از پیش ببرد.
شایان ذکر است که پخش زنده ایستگاه رادیو سلام دانشگاه دولتی فیلیپین، سهشنبههای هر هفته توسط وادی جول کیپلی، ريیس مرکز مطالعات اسلامی دانشگاه دولتی فیلیپین اجرا میشود و مسائل مربوط به اسلام و مسلمانان و آخرین وضعیت آنها، مورد بحث و گفتوگو قرا میگیرد.