یکی از کارهایی ضروری برای ساختن آیندهٔ بهتر، بازخوانی و تجزیهوتحلیل گذشته است. برای داشتن آینده راهی بهتر از شناخت گذشته نیست.
این مسئله هم درباره زندگی فردی و هم درباره زندگی اجتماعی ما صادق است. باید گذشته را مطالعه کنیم و ببینیم در چه جاهایی موفق و در چه مواردی ناموفق بودهایم و عوامل آنها چه بوده است تا از آنها برای ساختن آینده درس بگیریم.
اهمیت مطالعه تاریخ نیز به همین جهت است. تاریخ درواقع آینهٔ آینده و گذشته چراغ راه آینده است. اگر از گذشته بیخبر باشیم، نمیتوانیم آیندهمان را طراحی کنیم. حافظهٔ تاریخی و آگاهی تاریخی یکی از شاخصههای رشد فرهنگی ملتها است، البته نگاه ما به گذشته باید واقعبینانه باشد و اگر همیشه خودمان را تحسین و تشویق کنیم، فقط خوبیهایمان را ببینیم و ضعفها را نبینیم، کاری از پیش نخواهیم برد. همچنین اگر فقط ضعفها و شکستها را ببینیم و موفقیتها را نبینیم، دچار یأس و ناامیدی خواهیم شد؛ اما اگر واقعبینانه نگاه کنیم، میتوانیم برای آیندهٔ بهتر برنامهریزی بکنیم و تصمیم بگیریم. از همین رو تاریخ انقلاب اسلامی را نیز همواره باید بررسی و تجزیهوتحلیل کنیم و ببینیم که تاکنون چه کردهایم؛ در کجاها موفق بودهایم و در کجاها موفق نبودهایم. سپس عوامل آنها را پیدا کنیم و متناسب با آن برنامهریزی کنیم. در گفتگو با دکتر محمد فناییاشکوری فیلسوف ومحقق دینی به بررسی دستاوردها و چالشهای انقلاب اسلامی ایران پرداختیم که اکنون پیش روی شماست.
*یکی از مباحثی که بهویژه در چهلسالگی انقلاب اسلامی باید طرح کنیم بررسی دستاوردهای انقلاب اسلامی و چالشهایی است که با آن مواجه است. انقلاب اسلامی چه دستاوردهایی برای کشور ما و در سطح جهانی داشته است؟
محمد فنایی اشکوری- این بحث برای جوانانی که دوران پیش از انقلاب اسلامی را تجربه نکردهاند بسیار اهمیت دارد. آنها به جهت اینکه دوران پیش از انقلاب اسلامی را ندیدهاند نمیتوانند تفاوت پیش از انقلاب و پس از انقلاب را بهخوبی دریابند و به همین جهت ممکن است به اهمیت این رخداد بزرگ تاریخی توجه نداشته باشند.
یکی از دستاوردهای انقلاب اسلامی احیای دین بود. با روندی که از چند قرن پیش در جهان آغازشده بود و آثار آن در ایران نیز ظاهرشده بود، دینگرایی رو به افول و زوال میرفت و ایمان و اعتقاد دینی روزبهروز کمفروغتر میشد تا جایی که بسیاری از دینداران از دینداری خود شرم داشتند. بهعنوانمثال جوان مسلمان دانشجو اگر اهل نماز بود خجالت میکشید در دانشگاه نماز بخواند و برای این کار سعی میکرد جای خلوتی پیدا کند تا کسی او را نبیند و متهم به کهنهگرایی و خرافهپرستی نشود. یا بانوی مسلمان بهرغم اعتقادش به حجاب خود را در انزوا قرار میداد.
مظاهر فساد روزبهروز گستردهتر میشد و شکستن علنی هنجارهای دینی علامت روشنفکری و تجدد بود. انقلاب اسلامی شوکی به جامعه وارد کرد و بهصورت جدی توجه مردم را به دین و دینداری جلب کرد. نهتنها در جامعه ما، در دنیا نیز تا حد بسیاری گرایش به دین و دینداری احیا شد و توجه جدی به دین فراگیرتر شد. مسیحیان به مسیحیت توجه بیشتری کردند و مسلمانان اهل سنت به شریعت بهصورت جدیتر بازگشتند. این اقبال همچنان ادامه دارد؛ درصورتیکه تا قبل از دهه هشتاد میلادی مادیگرایی و دینزدایی بهسرعت در حال فتح جوامع بود. روشن است که این تحول، تحولی بزرگ و تاریخی است که دامنه تأثیرش گستردهتر از ایران است.
در همین راستا اعراض از مکتب الحادی مارکسیسم و شکست کمونیسم نیز متأثر از انقلاب اسلامی بود. پیش از انقلاب ایران در همهٔ دنیا ازجمله در کشورهای اسلامی مارکسیسم مکتب انقلاب بود؛ یعنی اگر کسانی میخواستند درجایی علیه استبداد و استعمار انقلاب کنند باید مارکسیست میشدند. مارکس گفته بود دین افیون تودههاست و با دین نمیتوان انقلاب کرد. فیدل کاسترو و چهگوارا و دیگر انقلابیون جهان مارکسیست بودند؛ اما با انقلاب اسلامی این تفکر در جهان ابطال شد و سرانجام با پیشبینی امام خمینی(ره)، شوروی فروپاشید و تفکر مارکسیستی شکست خورد و ملتهای تحت حاکمیت کمونیسم به دین بازگشتند.
دستاورد دیگر رهایی از استبداد بود. ما 2500 سال نظام شاهنشاهی داشتیم. در نظام شاهنشاهی حکومت بهصورت ارثی از پدر به پسر و در صورت نبودن پسر به یکی از نزدیکان شاه منتقل میشود. در این نظام معیار اینکه چه کسی حاکم باشد، شایستگی آن فرد نیست؛ تنها معیار وراثت است. وقتی شاهی میمیرد، پسرش شاه میشود. حال این پسر شایسته باشد یا نباشد، انسانیت داشته باشد یا نداشته باشد، مدیریت داشته باشد یا نداشته باشد، اصلاً ممکن است یک ابله باشد، هیچکدام از اینها مهم نیست. مهم این است که پسر شاه باشد! اگر بخواهیم با ادبیات امروز حرف بزنیم که البته عین بیادبی است، شایستگی معنا ندارد، باید ژن خوب داشت.
روشن است که در چنین نظامی کشور در اختیار کسی قرار میگیرد که شایستگی، لیاقت، علم و توانایی لازم برای این کار را ندارد. این مسئله را نیز اضافه کنید که شاه قدرت مطلق دارد و مجلسی وجود ندارد که شاه مجبور باشد بر اساس برنامه آن رفتار کند. نهادی وجود ندارد که رفتار شاه را نقد یا اصلاح کند؛ هر چه اراده ملوکانه تعلق گرفت، همان اجرا میشود و کسی نیز جرئت حرف زدن ندارد. شاه هرگز در مقابل کسی پاسخگو نیست. آنچه برای شاه مهم است جمع ثروت و تشکیل حرمسرا و مهیا بودن بساط عیش و نوش است. تاریخ زندگی شاهان را بخوانید تا صدق این مدعا را بیابید. اگر بهترین کشور دنیا ازنظر ثروت، امکانات و منابع انسانی را در اختیار چنین حکومتی قرار دهید، آن کشور و جامعه به زوال، نابودی و بدبختی کشیده میشود.
ملت ایران توانست این شر عظیم را از سر خودش بردارد؛ و بهجای آن حکومتی را تأسیس کند که رهبری آن نه بر اساس وراثت، بلکه تنها بر اساس شایستگی انتخاب میشود. رهبری در نظام اسلامی باید عالمترین، عادلترین و مدیرترین فرد جامعه باشد؛ یعنی درمجموع این ویژگیها از دیگران برتر باشد. این تعریف ولایتفقیه است. اینکه از چه خانواده و قوم و طایفه و زبان و جغرافیا باشد هیچ دخالتی ندارد. تنها ملاک شایستگی است آنهم شایستگی همهجانبه. تازه چنین رهبری حدود اختیاراتش در قانون مشخصشده و رفتار او نظارت میشود و در صورت از دست دادن شرایط برکنار میشود. این منطق را مقایسه کنید با منطق رهبری شاهنشاهی تا ببینید تفاوت از کجا تا به کجاست و تا معلوم شود چهکار عظیمی در این کشور صورت گرفته است.
*افزون بر این مصیبت، ما به سلطه مطلق خارجی مبتلا بودیم. کشور ما در اختیار خارجیان بود و از کلانترین تصمیمات تا تصمیماتی که مربوط به زندگی مردم بود، توسط بیگانه طراحی میشد. موفقیتهایی که در این عرصه به دست آوردیم هم چه بود؟
محمد فنایی اشکوری-بله! ارتش ما زیر نظر مستشاران آمریکایی بود. نظامی ما خودش اختیاری نداشت؛ حتی نظامیان ما حق استفاده از سلاحهایی که شاه میخرید را نداشتند. همه آنها میبایست تحت مدیریت مستشاران نظامی آمریکایی استفاده شود و نظامیان ما بهعنوان کارگر در اختیار آنها بودند. در اقتصاد و سیاست و فرهنگ و دیگر شئون نیز وضعیت همینطور بود. حتی شاه در انتخاب نخستوزیر استقلال نداشت و آمریکا و انگلیس به او میگفتند که چه کسی را باید بهعنوان نخستوزیر انتخاب کنی! مناصب دیگر نیز همینطور بود و آنها بودند که این مناصب را طراحی میکردند.
در اسنادی که از لانه جاسوسی پیداشده و بهصورت کتاب چاپشده است، همه این مطالب وجود دارد. آنها در مسائل ریزودرشت کشور ما دخالت و تصمیمگیری میکردند و حکومت نیز مجبور بود از آنها اطاعت کند. مسئولان ما به قدرتهای خارجی وابستگی مطلق داشتند. انقلاب اسلامی این کار عظیم را انجام داد و نهتنها این مملکت را از زیر یوق سلطه بیگانگان درآورد، بلکه بااقتدار آنها را با ذلت و خواری بیرون کرد و با آنها به مقابله برخاست.
برای اینکه جوانان عزیز ما بدانند در مملکت ما چه میگذشت، به وضع امروز عربستان سعودی توجه کنند. حاکم عربستان را مردم عربستان تعین نمیکنند، حتی خود آل سعود هم اختیار چندانی ندارد. آمریکا است که باید تعیین و تأیید کند که چه کسی شاه عربستان باشد. میبینید که سرنوشت بن سلمان و آیندهٔ عربستان امروز به دست ترامپ است. همه چشمها بهطرف اشاره ابروی اوست. آیا برای یک ملت ننگ و ذلت و خواری از این بدتر میشود؟ آیا جوانان ما میدانند که وضع ما در زمان شاه اینگونه بود؟ عربستان امروز نسخهٔ گویای وضعیت نکبتبار وابستگی ما به بیگانه در پیش از انقلاب بود.
انقلاب ما افزون بر تحولاتی که در داخل کشور داشته است، تأثیراتی را نیز در جهان داشته است. انقلاب ما در میان مستضعفان دنیا امید ایجاد کرده و آنها را به حرکت و جنبش واداشته است. آنها نیز درصدد مطالبه حقشان برآمدهاند. در بسیاری از جاها حرکتهای جدی انجام گرفت که بعضی از آنها به نتیجه رسید و بعضی بهطور نسبی به نتایجی رسید.
*چهار دهه مقاومت و ایستادگی ملت هم با توجه به دوران جنگ تحمیلی و حتی پس از آن طی تحریم ها چه تجاربی را برای ما به ارمغان آورده است؟
محمد فنایی اشکوری-ملت ما در این چهار دهه در عرصههای مختلف مقاومت درخشیده است. هم در دوره انقلاب که دوره کوتاهی بود و هم در جنگ تحمیلی و هم مقاومتی که کل این چهار دهه را در برمیگیرد. اوج دوره انقلاب کمتر از دو سال بود. درست است که این انقلاب از پانزده خرداد 1342 شروع شد، ولی حرکت عمومی در کمتر از دو سال شکل گرفت و این حرکت عظیم مثل یک سونامی بهسرعت طومار رژیم ستمشاهی را درهم پیچید و به پیروزی رسید.
دفاع مقدس در جنگ تحمیلی نیز سند افتخار دیگری برای مردم ماست. ملت و نیروهای مسلح ما توانستند در مقابل قدرتهای جهانی که همه گونه تجهیزات، امکانات و اطلاعات را در اختیار دشمن قرار میدادند، با ایثار، فداکاری و ازجانگذشتگی پیروز بشوند و دشمن را از خاک کشورمان بیرون کنند. مقاومت سوم، مقاومتی است که کل این مدت را پوشش میدهد. ما در تمام این چهار دهه در برابر تحریمهای اقتصادی و فشارهای سیاسی و نظامی در حال مقاومت بودهایم. این مقاومت واقعاً ستودنی است و ما در تاریخ نظیر آن را کم داریم.
ایستادگی ما در مقابل جریانهای تروریستی تکفیری داعش و دیگر گروهکهای دستپروردهٔ استکبار و ارتجاع، حادثهای کوچک، داخلی و حتی منطقهای نیست؛ حادثهای فرا منطقهای است که کشورهای مختلفی را تحت تأثیر قرارداد و اگر کمک، فداکاری، پشتیبانی، حمایت و همکاری عزیزان رزمنده ما نبود، معلوم نبود که امروز منطقه ما زیر چکمههای این وحشیها چه وضعی داشت؛ کسانیکه هیچ اصل و قانونی را به رسمیت نمیشناسند و جز خونریزی و وحشیگری کار دیگری را نمیدانند و زبان دیگری را نمیفهمند. نیروهای مسلح ما توانستند بر این غول وحشتناک بیشاخ و دم که تن مردم منطقه را به لرزه درآورده بود، پیروز بشوند.
ما در عرصههای علمی و صنعتی هم دستاوردهای درخشانی داشتهایم. پیشرفتهای هستهای، پزشکی و نظامی ما نمونههایی ازاین موفقیتهاست. رشد علمی کشور و گسترش دانشگاهها و مراکز آموزشی و تحقیقیاتی عالی و تربیت میلیونها دانشجوی تحصیلکرده از موفقیتهایی است که نمیتوان نادیده گرفت. هر چند اگر دشمنیها، محدودیتها و فشارها نبود، دستاوردهای علمی، صنعتی و نظامی ما میتوانست بسیار فراتر و گستردهتر از چیزی باشد که امروز داریم.
میزان-با توجه به امکاناتی که در اختیار داشتهایم، دستاوردهایی که امروز در بسیاری از عرصهها داریم، واقعاً افتخارآمیز است، ولی باید توجه داشته باشیم که ما در برخی از عرصهها چندان موفق نبودهایم. . اگر موافق هستید، به بررسی عرصه هایی که در آنها چندان موفق نبودیم بپردازیم؟
محمدفنایی اشکوری-یکی از عرصههایی که ما در آن، آن گونه که میخواستیم موفق نبودهایم، عرصه فرهنگی، اخلاقی و معنوی است؛ یعنی اگر چهل سال پیش وضع فرهنگی، معنوی و دینی امروز ایران را به ما نشان میدادند، برای ما بسیار دور از انتظار بود. ما اصلاً انتظار نداشتیم که جامعه ما از لحاظ فرهنگی و اخلاقی به تدریج به این سمت حرکت کند که امروز شاهد آن هستیم و این تهدیدی برای جامعه و آینده کشور و نظام ماست. این مسئله باید جزو دغدغههای اصلی ما باشد؛ البته این مشکل عواملی دارد که باید آنها را بررسی کرد. کوتاهیها و قصورها و تقصیرها را باید شناخت. ما تا ضعف خودمان را نپذیریم، نمیتوانیم به سمت حل مشکلات برویم. اگر مدام آن ضعفها را توجیه کنیم و همیشه تقصیر را به گردن دیگران بیندازیم، نمیتوانیم قدمی اصلاحی برداریم.
عرصه دیگری که ما در آن چندان موفق نبودهایم، عرصه اقتصادی و وضعیت معیشتی مردم است؛ گرانی، تورم، بیکاری و کل مسایلی که به زندگی، اقتصاد و رفاه مردم مربوط میشود مطلوب ما نیست. وضعیت اقتصادی و معیشتی که اکنون در آن قرار داریم، شایسته انقلاب اسلامی نیست. این وضعیتی نیست که رزمندگان و انقلابیان ما دنبال آن بودند. اصلاً چنین چیزی در مخیله کسی نمیگنجید که جامعه ما در این بعد پیش نرود و در این حد متوقف شود.
مشکلات اقتصادی و مشکلات فرهنگی با هم ارتباط و در یکدیگر تأثیر متقابل دارند. وقتی ایمان، تقوا، تعهد و مسئولیت نباشد، کمکاری، قانونگریزی، رشوهگیری، اختلاس، دزدی و رانت خواری رواج مییابد. این فسادها ضربههای کاری اقتصادی بر پیکر کشور و نظام وارد میکنند. مشکلات اقتصادی نیز بنیانهای اخلاقی و معنوی مردم را ضعیف میکند. این دو با یکدیگر به پیش میروند. نمیشود وضع اقتصادی جامعه ما بد باشد، ولی وضع معنوی و فرهنگی آن عالی باشد. مسائل معیشتی برای اکثر مردم اصل است؛ دستکم یکی از ارکان زندگی آنهاست و اختلال در آن تأثیر خودش را در تفکر، گرایشها و احساساتشان میگذارد.
از آن سو اگر تربیت، اخلاق، تقوا، معنویت و قانونمداری حاکم باشد، کارها به درستی پیش میرود، از تخلف، جرم، دزدی و انواع مفاسد کاسته میشود و وضع اقتصادی مردم رونق پیدا میکند. خداوند در آیه 96 از سوره اعراف میفرماید: «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَی آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَیهِم بَرَکاتٍ مِّنَ السَّمَاء»؛ اگر مردم ایمان بیاورند و اهل تقوا باشند، برکات و نعمتهای خدا از آسمان و زمین بر آنها میریزد. معنای این آیه این نیست که اگر مردم باتقوا شدند، از آسمان به طور معجزهآسایی غذا و پول و بستههای حمایتی پایین میریزد؛ بلکه وقتی مردم قانونمدار هستند، کارها را درست انجام میدهند و وظایفشان را بهدرستی انجام میدهند و حق یکدیگر را رعایت میکنند، جامعه به صورت طبیعی بهسوی آبادانی و دریافت برکات الهی به پیش میرود.
*برای مقابله با این مشکلات چه کار باید کرد؟
محمد فنایی اشکوری-برای مقابله با این مشکلات کارهای بسیاری باید کرد. بعضیها به مدیریت کلان کشور بر میگردد که چندان امیدی به اصلاح آن نداریم. برخی از فعالیتها باید به دست جریانها و شخصیتهای تأثیرگذار دلسوز صورت گیرد؛ اما ما شهروندان عادی و معمولی هم میتوانیم در این زمینه نقش تعیین کننده و مهمی داشته باشیم. درست است که ما به عنوان انسانهای عادی و شهروندان معمولی به صورت مستقیم نمیتوانیم چندان تأثیری بر مدیران کلان داشته باشیم و بتوانیم روی رفتار آنها تأثیر تعیین کنندهای بگذاریم، ولی دستکم میتوانیم خودمان را تغییر بدهیم. جامعه از تک تک افراد ساخته میشود و اگر افراد خودشان را اصلاح کنند، جامعه اصلاح میشود. اگر ده درصد از افراد جامعه خودشان را اصلاح کنند، جامعه ده درصد به پیش میرود. اگر پنجاه درصد مردم خودشان را اصلاح کنند، جامعه پنجاه درصد جلو میرود. یک پیشنهاد این است که کمتر حرف بزنیم، بیشتر عمل کنیم. متأسفانه ما در وضعیت فعلی بیشتر حرف میزنیم و کمتر عمل میکنیم. به هر محفلی که سر بزنیم، میبینیم همه در حال انتقاد از دیگران هستند. معلوم نیست این دیگران چه کسانی هستند. پای سخن هر کسی بنشینید، میبینید که او دل پری از قانونگریزیهای دیگران دارد. وقتی نزد آن دیگران نیز میروید، میبینید که آنها نیز از این دیگران بد میگویند! یعنی کار ما این شده است که خودمان را تبرئه کنیم و تمام تقصیرها را به گردن دیگران بگذاریم! اگر به جای این همه حرف زدنهای بی حاصل، هر کسی رفتار خودش را در حوزه زندگی خودش اصلاح بکند و در کار و رفتار خودش قانونمدار باشد و اخلاق و موازین دینی و قانونی را رعایت کند، وضع عمومی جامعه ما بسیار بهتر میشود. آیات قرآن نیز این رویکرد را مذمت میکند و میفرماید: «لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ»(الصف/2)؛ چرا حرف میزنید، ولی عمل نمیکنید؟! مردم جامعه در ارتباط با هم هستند و هرکس به گونهای سروکارش با دیگری است؛ از اینرو تغییر در افراد موجب تغییر در جامعه میشود.
در امر خودسازی ما نیاز چندانی به حرف زدن و حتی به یاد گرفتن نداریم و اگر به همان چیزهایی که میدانیم عمل کنیم، بسیاری از مشکلات حل میشود. البته یادگرفتن خوب است، اما اگر فکر کنیم تنها با یادگیری و بدون عمل میتوان تغییری اساسی ایجاد کرد اشتباه میکنیم. بعضیها عادتشان این است که نزد بزرگی میروند و میگویند: ما را نصحیت کنید! مثل اینکه آن بزرگ، رمزی میداند که اگر آن را بگوید، زندگی این فرد از این رو به آن رو میشود؛ درحالیکه چنین نیست. بزرگترین نصحیت این است که همه مردم، میدانند چه چیزی خوب و چه چیزی بد است. همانهایی که میدانی خوب است، عمل کن و از همانهایی که میدانی بد است، اجتناب کن! لازم نیست به دنبال حرف خاص و عجیب و غریبی بگردیم. مگر ما نمیدانیم دروغ، غیبت، تهمت، شایعهپراکنی و قانونگریزی بد است؟! همه، اینها را میدانند. مگر ما به این دانستههای خود عمل کردهایم که از بزرگان میخواهیم ما را نصیحت بکنند و چیز جدیدی به ما یاد دهند؟! اگر به همان چیزهایی که میدانیم عمل کنیم، هم وضع خودمان عالی میشود و هم وضع جامعه.«إِنَّ اللّهَ لاَ یغَیرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یغَیرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ»(الرعد/11)؛ وضع یک جامعه بهبودی پیدا نمیکند، مگر اینکه مردم آن جامعه خودشان را تغییر بدهند. هیچ حادثه معجزهآسایی نمیتواند وضع ما را تغییر دهد؛ نه امضای برجام و نه هیچ قرارداد و معاهده دیگری نمیتواند وضع جامعه ما را درست کند. وضع ما وقتی خوب میشود که خودمان خوب شویم؛ بنابراین ما باید دو کار انجام بدهیم؛ اول اینکه بیش از اینکه حرف بزنیم عمل کنیم. دوم اینکه بیش از اینکه به فکر تغییر دیگران باشیم به فکر تغییر خود باشیم.
ما بیشتر نگران رفتار بد دیگران هستیم و کمتر نگران رفتار بد خودمان هستیم. از بیتقوایی و بیقانونی دیگران خیلی حالمان بد میشود، ولی به رفتار خودمان چندان توجهی نداریم. اگر در صدد اصلاح هستیم باید این قضیه را تغییر بدهیم. باید نگرانی اصلی ما درباره خودمان باشد و نگرانی از ناحیه دیگران در درجه دوم قرار دارد. از امیرمؤمنانعلیهالسلام نقل شده است که فرمود: «طُوبَی لِمَنْ شَغَلَهُ عَیبُهُ عَنْ عُیوبِ النَّاس» (نهجالبلاغه صبحی صالح، ص 255)؛ خوشا به حال کسی که توجه به عیوب، ضعفها و کمبودهای خودش او را از توجه به عیوب مردم باز دارد. به جای اینکه عیبهای دیگران را بشماریم و محافل ودیدارهایمان را با غیبت از دیگران گرم کنیم، عیبهای خودمان را بشماریم و درصدد اصلاح آنها باشیم! البته ما در کنار اصلاح خود وظیفه امر به معروف و نهی از منکر و اصلاح دیگران را نیز داریم، ولی این کار در مرتبه دوم است، ابتدا باید خودمان را اصلاح بکنیم.
منظور از اینکه میگوئیم ابتدا باید خودمان را اصلاح کنیم، این نیست که تا یک تاریخی به فکر خودم باشم و بعدازآن به فکر دیگران باشم. این فکر میتواند همزمان باشد، ولی باید توجه اصلی و اولویت برای هر فرد، اصلاح خودش باشد. ما ممکن است عمری تمام حواسمان به اصلاح و تغییر رفتار دیگران باشد، بدون اینکه به اصلاح رفتار خودمان توجه داشته باشیم. این شیوه هرگز ما را بهجایی نمیرساند، نه در خودسازی فردی و نه در اصلاح جامعه. بهترین راه برای اصلاح رفتار دیگران نیز اصلاح رفتار خود است. مردم از رفتار، عمل و شخصیت مبلّغ بیشتر تأثیر میپذیرند تا از گفتار، خطابه و سخنرانیهایش. اولین و مهمترین چیزی که بیشترین تأثیر را روی دیگران میگذارد، رفتار و منش انسان است. اگر سخن انسان با رفتار و منش او منطبق نباشد، هیچ اثری ندارد و حتی اثر منفی نیز دارد.
ما در انقلابمان دستاوردهای درخشانی داشتهایم که باید در حفظ و تداوم آنها بکوشیم. این دستاوردها را باید به خودمان بهویژه نسل جوان یادآوری کنیم و توجه داشته باشیم که انقلاب اسلامی چه تحول عظیمی در ایران و جهان ایجاد کرد و قدر و ارزش این انقلاب را بدانیم. همچنین ضعفها، کمبودها و نقصهایی در ادارهٔ کشور وجود دارد که قابلانکار نیست. باید سعی کنیم آنها را بشناسیم و با آنها مقابله کنیم و تا آنجا که میتوانیم هرکس بهقدر توانش در حل آنها قدمی بردارد. ما بهعنوان مردم عادی در این مقابله و مبارزه باید اولویت را به خودسازی فردی بدهیم. اگر قرار است انتقاد کنیم، ابتدا باید از خودانتقادی شروع کنیم. علمای اخلاق به این کار «محاسبه نفس» میگویند؛ یعنی هر کس هر روز خودش را محاسبه کند و خودش را پای میز محاکمه بکشد و رفتار خودش را زیر ذرهبین بگیرد. ما معمولاً برعکس عمل میکنیم و رفتار دیگران را زیر ذرهبین میگیریم و خودمان را فراموش میکنیم. اگر به درصدی از آنچه میدانیم، عمل کنیم، وضع ما خیلی بهتر از آن خواهد بود که بر دانستههای ما اضافه شود، ولی عملمان چندان تفاوتی نکند.