حکمت حماسۀ عاشورا
لطفا قدری دربارۀ جایگاه حماسۀ عاشورا در فرهنگ شیعه توضیحی بفرمایید.
حماسۀ عاشورا و نهضت سالار شهیدان (ع) از عناصر اصلی هویت بخش به فرهنگ شیعی است. به عبارت دیگر، عاشورا شناسنامه و پرچم تشیع است. بعثت پیامبر و فلسفۀ نبوی و همینطور واقعۀ غدیر و ولایت علوی در حماسۀ عاشورا حضور و تجلی دارد و احیا شده است. حماسۀ حسینی نمایش عینی آموزه های قرآن است و انسان تربیت شدۀ قرآنی را تجسم بخشیده است. این حماسه که فلسفه اش عزت و حریت و کرامت و دیانت و شجاعت و عدالت و معنویت است، عصارۀ ارزش های دین اسلام و مذهب تشیع را در خود دارد و بزرگترین سرمایۀ اعتقادی و معنوی و تاریخی اسلام ناب و تشیع علوی است. تشیع با چنین سرمایۀ عظیمی می تواند نظر حق جویان و عدالت خواهان عالم را به خود جلب و بشریت را به سوی خود جذب کند و با استفاده از این میراث بی بدیل، جهانی نو و تمدنی تازه بنا کند؛ چرا که آن ارزش های معنوی، اخلاقی و اجتماعی که بشر می خواهد و می جوید در این حماسه به کمال و زیبایی حضور دارد. و نکتۀ مهم این است که این حماسه شبیه و بدیل و جایگزینی ندارد و هیچ حرکت اجتماعی و قیامی و حماسه ای نمی تواند در این جهت با او رقابت کند.
آیا حماسۀ عاشورا و پیروی از امام حسین (ع) مختص به شیعیان است، یا دیگران نیز می توانند از این حماسه درس بیاموزند و الهام بگیرند؟
پیام حماسۀ شکوهمند حسینی فقط برای شیعیان نیست، بلکه این پیام جهانی، فراتاریخی و فرامکانی است. مخاطب امام حسین بشریت است. امام حسین در پی احیای ارزش های بنیادی و اصیل انسانی است. می توان گفت قیام و پیام امام حسین لایه ها و سطوح مختلف دارد. در یک سطح مخاطب امام حسین همۀ بشریت است، حتی کسانی که به دینی وابسته نیستند؛ چرا که ارزش های بنیادی بشری در فطرت انسان ها و مشترک بین همه است. حریت و عدالت و عزت برای هر انسان سلیم الفطره ای مطلوب است و آرمان همۀ جوامع است. در لایه و سطح دیگر مخاطب امام حسین متدینان هستند. پیروان ادیان اعم از مسلمان و مسیحی و یهودی و غیر آن از آن جهت که به خدا و وحی و قیامت معتقد هستند مخاطب امام حسین هستند. امام حسین قیام علیه ستم و مبارزه برای استقرار عدالت را یک وظیفۀ دینی و الهی می بیند. از این جهت است که شخصی مانند مهمات گاندی برای مبارزه با استعمار اشغالگر و ستمگر انگلیس از امام حسین الهام می گیرد و خود را پیرو او می داند. در سطح سوم مخاطب امام حسین همۀ مسلمان ها هستند، اعم از شیعه و سنی. شعارهای امام حسین و اهدافی که برای قیامش ذکر می کند اختصاصی به شیعه ندارد. او از احیای سنت پیغمبر، امر به معروف و نهی از منکر، مبارزه با ظلم و ستم و اصلاح امت سخن می گوید که کمترین رنگ فرقه ای ندارد، بلکه به همۀ امت اسلامی مربوط است. از این رو، پیام واقعۀ کربلا اختصاص به شیعه ندارد و بزرگداشت این واقعه و سوگواری و حزن و ماتم آن وظیفۀ همۀ مسلمانان راستین است. از این جهت است که بسیاری از اهل تسنن نیز در بزرگداشت امام حسین و عزاداری حادثۀ عاشورا مشارکت دارند. بیشترین آثار علمی دربارۀ قیام حسینی را علمای سنی نوشته اند. متأسفانه امروزه توجه به حماسۀ حسینی در برخی از جوامع سنی کم رنگ شده است و علمای معاصر سنی بر خلاف پیشینیانشان توجه کمتری به این حماسۀ عظیم و باشکوه تاریخ اسلام دارند و یکی از علل سلطۀ مستبدان و استعمارگران بر این جوامع نیز همین غفلت است. ملتی که با امام حسین آشناباشد و خون حسینی در رگهایش بجوشد هیچگاه حکام فاسدی همچون آل سعود را تحمل نخواهد کرد. در سطح چهارم قیام امام حسین پیام و معنای خاصی برای شیعیان دارد، از آن جهت که از دیدگاه شیعه امام حسین امام معصوم و حجت خدا است و جز به الهام الهی کاری را انجام نمی دهد. از این نگاه قیام حسینی صبغۀ قدسی و الهی پیدا می کند و بر این مبنا است که سنت و سیرۀ او حجت و واجب الاتباع است. معرفت به امام و محبت به امام و اطاعت و پیروی از امام از دیدگاه شیعه واجب است. در این نگاه امام حسین وارث همۀ انبیا از آدم تا خاتم است. السلام علیک یا وارث آدم صفوة الله… السلام علیکم یا وارث محمد حبیب الله.
با توجه به ظرفیت عظیمی که در حماسۀ حسینی هست ما چه اندازه از این ظرفیت در اصلاح و رشد جامعه اسلامی استفاده کرده ایم؟
متأسفانه از ظرفیت بی پایان حماسۀ عاشورا در فرهنگ سازی و تمدن آفرینی ما بسیار کم بهره برده ایم. اساسا چنین نگاهی به حماسۀ عاشورا رایج نبوده است. مابه جای تعمق در محتوا و پیام و فلسفۀ عاشورا در ظاهر و صورت آن تمرکز و توقف کردیم و در واقع پیام آن را آن گونه که شایسته است دریافت نکردیم. می دانیم که یکی از منابع الهام بخش در انقلاب اسلامی ما حماسۀ عاشورا بود. همچنین نقش حماسۀ حسینی در دفاع هشت ساله ما برجسته بود. اما در طول تاریخ تشیع چنین نمونه هایی زیاد نیست. اگر چنین بود امت اسلامی و جامعه شیعی سرنوشتی بس متفاوت داشت.
نسل امروز ما چه وظیفه ای در قبال این حماسۀ عظیم دارد؟ به عبارت دیگر ، ما اگر بخواهیم این کوتاهی و ضعف تاریخی که در قبال این حماسه داشته ایم را جبران کنیم چه باید بکنیم و چه رویکردی نسبت به آن باید داشته باشیم؟
ما وظایف بسیاری در این زمینه داریم. وظیفه نخست ما شناخت عمیق فلسفه و پیام این نهضت است. در این زمینه هم کار علمی و فکری به قدر کافی و درخور صورت نگرفته است. حماسۀ حسینی از ابعاد گوناگون تاریخی، الاهیاتی، جامعه شناختی، سیاسی، معنوی قابل مطالعه است. و ما هنوز تحلیل جامعی از این حماسه بدست نیاورده ایم. کار دیگر ترویج و معرفی آن به جهانیان است. اگر حق جویان و آزادی خواهان جهان امام حسین و عاشورا را بشناسند شیفتۀ آن خواهند شد. در این جهت نیز ما کار قابل ذکری نکرده ایم. و کار سوم کوشش برای درس گرفتن از این حماسه برای فرهنگ سازی و تمدن آفرینی است. وقت آن رسیده است که از ظرفیت های بی پایان حماسۀ عاشورا در جهت اصلاح جامعه بهره ببریم.
اگر بخواهید آسیب شناسی از نحوۀ مواجهۀ ما با حماسۀ حسینی داشته باشید روی چه نقاطی تأکید می کنید؟
آسیب شناسی و برخورد نقادانه و اصلاحگرانه دربارۀ هر پدیدۀ اجتماعی تأثیرگذار ضروری است. نقد و ارزیابی و نگاه آسیب شناسانه و نقادانه لازمۀ ضروری رشد و پیشرفت است. همۀ عناصر اصلی مرتبط با بزرگداشت حماسۀ حسینی نیازمند بازنگری و نقد و اصلاح مستمر است. از وعظ و سخنرانی و مداحی تا نحوه عزاداری مردم و شیوۀ برگزاری محالس نیازمند بازنگری و اصلاح همیشگی است. اگر بخواهیم حق این آسیب شناسی را ادا کنیم باید یک کتاب مفصل در این زمینه نوشت. اما در اینجا بطور گذرا به چند نکتۀ مهم اشاره می کنم. میدانیم که جهان شیعی پهناور و متنوع است از عراق و لبنان و بحرین تا ایران و آذربایجان و افغانستان و هند و پاکستان و دیگر نقاط را شامل می شود. منظور ما از ذکر نکات انتقادی این نیست که این مشکلات در همۀ محافل شیعی هست، بلکه محافل و مناطق مختلف از این جهت متفاوتند. به طور کلی می توان گفت محتوای سخنرانی ها لازم است سال به سال عمیقتر و دقیقتر شود. تحلیل و تفسیر واقعۀ عاشورا و فلسفه و اهداف آن باید به خوبی و بر اساس مبانی استوار عقلی و دینی و تاریخی به مردم ارائه شود. محتوای اشعار مداحان لازم است که بطور مستمر بازبینی و پیراسته شود. از اغراق گویی، نقل وقایع بی پایه، خرافات گرایی، و سخنان عامیانه و بی پایه جدا باید پرهیز شود. ما متاسفانه همۀ این مشکلات را داریم. یکی دیگر از مسائلی که تناسبی با حماسۀ سالار شهیدان ندارد و متاسفانه روز به روز پر رنگ تر می شود، مسائل مادی است. من معتقدم تنها کسانی که عاشق امام حسین هستند باید از او سخن بگویند و برای او مداحی و نوحه سرایی کنند. نمی گویم پول گرفتن برای این کارها اشکال شرعی دارد، عرضم این است که تبدیل شدن این کارهای مقدس و عاشقانه به یک شغل برای کسب درآمد دور شدن از فلسفۀ عزاداری است و از تأثیر آن می کاهد. رواج خرافه گرایی و عوامزدگی در شکل عزاداری مثل زنجیر زدن های نامتعارف و با بدن لخت و بدتر از همه قمه زدن و با سر و بدن خون آلود ظاهر شدن صحنه هایی را به وجود آورده که دشمنان شیعه را شاد کرده و بهانه ای برای تخریب چهره تابناک تشیع بدست بدخواهان و تفرقه افکنان داده است. وضعیت نظم و نظافت و بهداشت و سازمان دهی محافل و دسته جات هم لازم است سال به سال بهبود و ارتقا یابد. البته این امر تابع فرهنگ عمومی ماست و اختصاصی به عزاداری ندارد و تا آن فرهنگ عمومی در کلیتش درست نشود در عزاداری هم نباید انتظار تغییر جدی داشت. اما اصلاح این امور در مراسم عزاداری که مهمترین جلوه مراسم اجتماعی ماست می تواند نقطۀ شروع خوب و تأثیرگذاری نسبت به فرهنگ عمومی جامعه ما باشد. با این گونه بازنگری ها و اصلاحات می توان امید داشت که انشاء الله ندای مقدس حسینی در دنیا شنیده شود و تأثیر سازنده اش را ابتدا در اصلاح و بهبود جامعۀ خودمان و سپس در جوامع دیگر بگذارد.
ما امام حسین و دیگر امعصومین (علیهم السلام) را اسوه و سرمشق کامل انسانیت می دانیم. مقتضای اسوه دانستن امام حسین در زندگی فردی و اجتماعی ما چیست؟
نکته ای که در زمینه اسوه بودن امام حسین لازم است در آن تأمل کنیم توجه به هدف حماسۀ حسینی است. آیا امام حسین برای این شهید شدند که ما برایش عزاداری کنیم؟ ما عزاداری می کنیم و باید بکنیم. اما آیا وظیفۀ ما در قبال شهادت امام حسین فقط عزاداری است؟ آیا اهدافی که امام حسین از این حماسه داشت تنها با عزاداری تحقق می یابد؟ ما باید بیشترین هم خود را در راه تحقق اهداف نهضت امام حسین صرف کنیم که عبارت است از اصلاح امت، مبارزه با ستم، امر به معروف و نهی از منکر و کوشش برای تحقق دیگر ارزشهای انسانی و الهی . عزاداری امام حسین نباید مشغلۀ تمام وقت ما شود. این به معنای فراموش کردن اصل قضیۀ عاشورا و هدف آن است. کسانی چنان فکر و عمل می کنند که گویی بین ما و امام حسین تقسیم وظایفی در اینجا شده است. وظیفۀ امام حسین خودسازی و عبودیت و مبارزه و جهاد برای اصلاح امت و تحقق ارزش های اسلامی و انسانی بود و وظیفه ما تحسین و تعظیم او و گریه و عزاداری برای اوست. شکی نیست که باید حماسۀ حسینی را بزرگ بداریم و در سوگ سالار شهیدان عزا بپاکنیم و خاطرۀ ایثار و شهادت پیشوای آزادگان جهان و یارانش را همیشه زنده بداریم. اما در کنار این امر باید بدانیم که حسینی بودن تنها به پیراهن سیاه و شال عزا و گریه و ماتم نیست. امام حسین شصت و سه سال زندگی کرد. عاشورا یک روز از زندگی او بود. صد البته که این یک روز بسیار با عظمت است و یک تاریخ است. اما آیا امام حسین پیش از قضیه عاشورا الگو و اسوه نبود؟ امام حسین چگونه شخصیتی داشت و در تمام عمرش چگونه زیست؟ امام حسین پیش از عاشورا همانقدر الگو و اسوه است که امام حسین پس از عاشورا،. لیکن مهم تشخیص موقعیت است. امام حسین همیشه در جنگ و مصیبت و شهادت نبود. حسینی بودن و پیروی از امام حسین این است که به تمام زندگی امام حسین توجه کنیم و سیرۀ او را تعقیب کنیم و در راه اهداف او گام برداریم. بنابر این تنها با عزاداری نمی توان حسینی شد و ادعای پیروی از سیرۀ آن حضرت را داشت. آنچه بر همۀ شخصیت و زندگی امام حسین در تمام عمرش حاکم است عبودیت و عمل به تکلیف است. امام حسین عبد شایستۀ خدا است و در هر شرایطی به وظیفه ای که در آن شرایط دارد عمل می کند. حسینی کسی است که صفات و ویژگی های اخلاقی و شخصیتی و معنوی او شبیه به امام حسین باشد، نه کسی که هیچ شباهتی به امام حسین ندارد، اما فقط برای امام حسین عزاداری می کند! این سخن هم دربارۀ فرد صادق است هم دربارۀ جامعه. کدام جامعه و شهر حسینی تر است؟ آن جامعه و شهری که مردمش در ایام محرم سیاهپوش می شوند و از همه جا بیرق عزا بلند است و از بلندگوها عزای امام حسین پخش می شود و بیشتر و شدیدتر از جاهای دیگر عزاداری می کنند، اما از عدالت و اخلاق و انصاف و انسانیت و تقوا و طهارت بهره چندانی ندارد؟ یا جامعه ای که این ارزشها را دارد اما عزاداری اش به آن شدت نیست؟ البته بین اینها تنافی نیست و جامعۀ مطلوب آن است که هر دو را با هم دارد. بی شک مردمی که برای امام حسین عزاداری می کنند به آن حضرت عشق می ورزند و عزاداری آنها ابراز عشق آنها به سید و سالار شهیدان است. اما هنگامی که تأثیر مثبت این عزاداری را در خیابان و بازار و اداره و دیگر عرصه های حضور مردم بسیار کمرنگ می بینیم، معلوم می شود نسبت بین عشق به امام حسین و دینی و اخلاقی زیستن روشن نشده است. یعنی این فرهنگ نهادینه نشده است که عشق به حسین مستلزم رفتار بهتر و اخلاقی تر با انسان هاست. لازمۀ عشق به حسین رواج مهرورزی و نیکوکاری و کاهش آمار انواع جرائم و تخلفات است. این اشکال متوجه کسانی است که در ماجرای عزاداری تریبون در اختیار آنهاست . آنها آن گونه که در تهییج احساسات پاک و مقدس موفق بوده اند در دادن بینش عمیق حسینی توفیقی نداشته اند و یا خود از این بینش چندان بهره ای ندارند. اگر اینگونه نیست این تناقض باید حل شود و این سؤال باید پاسخ داده شود که چگونه می شود که عشق به امام حسین در حد آمادگی برای جانفشانی باشد، اما مناسبات انسانی و اخلاقی در جامعه تا این حد ضعیف و حتی بحرانی باشد!
فلسفۀ عزاداری برای امام حسین چیست و چه ضرورتی دارد؟
بزرگداشت شهادت امام حسین ع و یارانش و زنده نگداشتن حادثۀ کربلا برکات و ثمرات بسیاری دارد. عزاداری برای امام حسین و اشک ریختن بر مصائب او لازمۀ انسانیت و اسلامیت است. امام حسین همۀ هستیش را در راه خدا و احیای دین خدا و اصلاح امت ایثار کرد. چگونه می توان در برابر چنین ایثار عظیمی بی تفاوت بود. عزاداری برای امام حسین اگر از روی معرفت باشد روح حماسی را زنده نگاه می دارد و ارزشهای متعالی که امام حسین برای احیای آنها قیام کرد را ترویج می کند. عشق به امام حسین عشق به ارزش های والای انسانی است. عشق به عدالت و اخلاق و معنویت و انسانیت و عزت و جوانمردی است. بقای تشیع مرهون عاشورا است. عاشورا سرمایۀ گرانبها و بی بدیلیی برای تشیع است. ائمه ما بر شهادت جد مظلومشان می گریستند و مجالس عزا برپا می کردند و شاعران را تشویق می کردند که در رثای سید و سالار شهیدان نوحه بسرایند. از حضرت امام عصر (عج) روضۀ جانسوزی دربارۀ جد غریبش رسیده است که دل ها را آتش می زند. در زیارت ناحیۀ مقدسه چنی با جد مضلومش سخن می گوید: سلام بر آن مَحاسنِ بخون خضاب شده، سلام بر آن گونه خاک آلوده، سلام بر آن بدنِ برهنه، سلام بر آن دندانِ چوب خورده ،
سلام برآن سرِ بالاى نیزه رفته، سلام بر آن بدن هاى برهنه و عریان که در بیابان رها شدند تا می رسد به اینجا که می گوید: جادارد صبح شام در مصیبت تو ناله کنم و بجای اشک خون بگریم: «لأنْدُبَنَّكَ صَبَاحاً وَمَسَاءً، وَلأبْكِيَنَّ لَكَ بَدَل الدُّمُوعِ دَماً.» در روایات فضایل بسیاری بر گریه بر امام حسین و زیارت قبر مطهرش ذکر شده است که مشهور است.
اینکه می توانیم آزاداته برای امام حسین عزاداری کنیم باید شکر کنیم. در طول تاریخ بسیار بوده است که شیعیان نمی توانستند عزاداری کنند. در طول تاریخ تحت حاکمیت خلفای جور اموی و عباسی زیارت قبر امام حسین جرم محسوب می شد و زائران به شدیدترین وجهی سرکوب می شدند. همین امروزه شیعیان در بسیاری از مناطق دنیا برای عزادارای امام حسین آزاد نیستند، مثل عربستان، بحرین، کشمیر، نیجریه، اندونزی و نقاطی از افغانستان و پاکستان که تحت تسلط وهابیون است. گاهی مجالس عزاداری آنها توسط تروریست های متعصب وهابی به خاک و خون کشیده می شود. کمتر عاشورایی است که در جمع عزاداران شیعه پاکستانی بمب منفجر نشود و جمع زیادی به شهادت نرسند. شیعیان عراق در زمان حاکمیت صدام حق عزاداری نداشتند. عزاداری شیعیان نیچریه در سال 2015 باتحریک آل سعود توسط ارتش این کشور به خاک و خون کشیده شد و صد ها تن از شیعیان نیجریه قتل عام شدند و شیخ زاکزاکی رهبر شیعیان نیجریه مجروح و زندانی شد. یزیدیان امروز هم هستند و راه اسلاف پلیدشان را ادامه می دهند. البته این مخالفت ها و ممانعت ها هرگز نمی تواند از عشق مردم به امام حسین بکاهد یا باعث فراموشی واقعۀ عاشورا شود. چنانکه می بینیم در مواردی نفس برگزاری عزاداری برای امام حسین بزرگترین وظیفه و بالاترین جهاد است و خود نوعی حماسه آفرینی و ایثار است. اهتمام به عزاداری حماسۀ کربلا را تا به امروز زنده نگاه داشته است. حتی اگر درس های لازم از حماسه عاشورا آموخته نشود نفس همین زنده نگداشتن یاد عاشورا برکات بسیاری دارد و همچون آتش زیر خاکستری باقی خواهد ماند تا در زمان مناسب شعله ور شود و بساط ستمگران عالم را بسوازند. اما وقتی به شرایط فعلی کشورمان بر می گردیم می بینیم امروز مسئولیت ما در قبال این حماسه بسی بیش از عزاداری و بزرگداشت است. امروز مردم دنیا چشم به ایران دوخته اند تا ببینند مردم شیعۀ ایران با چنین میراث غنی و ارزشمندی چه نوع جامعه و فرهنگ و تمدنی را خواهند ساخت و جامعه ای که امام حسین و حماسۀ کربلا را الگوی خود قرار داده است چگونه جامعه ای است. در این موقعیت اگر ما به مسئولیت استثنایی خود در این نقطعۀ عطف تاریخ شیعه بی توجهی یا کم توجهی کنیم ظلم بزرگی به اسلام، تشیع و فرهنگ حسینی کرده ایم. اینجاست که عشق به امام حسین و ابراز شور و هیجان و برگزاری سوگ و ماتم در شهادت آن سالار شهیدان و یاران باوفا و فداکارش باید همراه شود با حسین گونه زیستن و بنای جامعه ای با فرهنگ حسینی. از مهمترین شاخصه های این فرهنگ عدالت خواهی و ظلم ستیزی است. فرهنگ حسینی ظلم را در هیچ جامه ای و از سوی هیچ کسی و به هیچ بهانه ای نمی پذیرد و جامعه حسینی بی عدالتی را برنمی تابد. نه خود اهل ظلم است و نه در مقابل ظلم به دیگران بی تفاوت و ساکت می نشیند.
نه ظلم کن به کسی و نه زیر بار ظلم برو که این مرام حسین است و منطق دین است