تعصب و آزاداندیشی
تعصب دلبستگی و پایبندی به چیزی (باور، شخص، مذهب، مکتب، گروه…) است بدون داشتنه دلیل موجه و معتبری برای درستی و حقانیت آن. پس هر نوع دلبستگی و پایبندی تعصب (یاتعصب مذموم) نیست. اگر دلبستگی و پایبندی حاصل یافتن دلیل معتبر باشد که از راه مطالعه، تفکر، تجربه …بدست می آید، تعصب نیست، بلکه عین حقمداری و تعهد به حقیقت است. اما متاسفانه بسیاری از دلبستگی ها و پایبندی های بسیاری از مردم حاصل مطالعه، تفکر، تجربه… و مستند به دلیل موجه و معتبر نیست.
متعلق تعصب یا آنچه انسان به آن ناآگاهانه تعصب می ورزد بسیار است که چهار مورد آن از اهمیت و رواج بیشتری برخوردار است:
1. تعصب به سنت، یعنی دلبستگی و پایبندی بی دلیل به باورها، ارزشها و فرهنگ رایج و موروث از گذشته.
2. تعصب نسبت به برخی باورها، آراء، اصول، نظریات از راه پیوند زدن آنها به دین، معنویت، حکمت، علم.. و تقدیس آنها.
3. تعصب نسبت به برخی افراد و شخصیتها (معروف به حکیم، عارف، صوفی، خردمند، مصلح، دانشمند، شاعر، قدیس و…)
4. تعصب نسبت به برخی گروه ها، جریان ها، دسته ها، احزاب، فرقه ها…
تأکید می شود که هرنوع دلبستگی و پایبندی به شخصیتها، سنتها و اصول و باورها و گروه ها تعصب نیست. تعصب وقتی است که این دلبستگی مستند و مستظهر به تحقیق و دلیل معتبر و موجه نباشد.
آزاداندیش کسی است که از چنین تعصب هایی رها باشد. معمولا هرکسی خود را آزاد اندیش و رها از تعصب می داند. اما این داوری معمولاریشه در خودخواهی و خودشیفتگی دارد. تشخیص اینکه من آزاداندیش هستم یا متعصب کار دشواری است که نیازمند به تفکر، تحقیق، مراقبه، وانصاف دارد.
نکته مهم این است که تعصب و آزاداندیشی مراتب و درجات دارد. چنین نیست که هر شخصی لزوما صد در صد در همه دلبستگی هایش متعصب و یاآزاداندیش باشد. ممکن است در مواردی تعصب در او غالب باشد و در مواردی هم آزاد اندیشی.
بدنیست هرکس از خود بپرسد : من تا چه اندازه متعصب یا آزاداندیش هستم؟