بیگانه پرستی تا این حد؟!
در ماه های اخیر به مناسبتی به تعدادی از شهر های ایران سفر کردم، از قم و تهران و مشهد تا شیراز و کرمان و اصفهان و شهر های شمالی. یکی از چیزهایی که توجه هر بیننده ای را در میادین بزرگ این شهرها جلب می کند بیلبورد های بسیار بزرگ با عکس کارلوس کی روش پرتغالی است که برای تبلیغ چیزهایی نصب شده است! از جمله در هیمن شهر قم شهر جهاد و اجتهاد و پایگاه و خاستگاه انقلاب هم اکنون می توانید در فلکه مفید چشمتان را به جمال این تصویر منور فرمایید. هرچه فکر می کنم که نصب تصویر یک بیگانه و ساختن قهرمان از یک اجنبی در سراسر یک کشور اسلامی و جلب توجه یک ملت هشتاد میلیونی به کسی که در کشور خودش کسی او را نمی شناسد و بقول معروف نه سر پیاز است و نه ته پیاز و فقط یک مربی فوتبال است نه بیشتر، چه معنایی دارد ذهنم بجایی نمی رسد، جز اینکه بیانگر خودباختگی و بیگانه پرستی ما باشد هیچ توجیه معقولی نمی یابم. اگر برای تبلیغ چیزی تصویر کسی لازم است آیا در ایران قحط الرجال است و یک ایرانی نداریم که برای تبلیغ چیزی از تصویرش استفاده شود؟ تعجب دیگرم این است که چرا کسی واکنش و حساسیتی به این موضوع نشان نمیدهد؟ مگر این شخص چه شق القمری کرده، جز به جیب زدن میلیاردها پول از این مملکت؟! به نظرم سرّ پوشیده ای درکار نیست. این موضوع بیانگر روحیه بیگانه پرستی است که در خون ما ریشه دوانده است. مربی فوتبال باید حتما خارجی باشد، درمیان بازی کنان تیم حتما باید تعدادی خارجی باشند تا کلاس آن تیم بالارود. کیفیت بازیش اصلا مهم نیست، مهم این است که یک خارجی داشته باشیم! کالاهای مصرفی از لباس و وسایل خانه تا دکور و تزیینات باید از محصولات خارجی باشد بطوری که تولید کنندۀ ما برای اینکه محصولش به فروش رود مجبور است کالای ساخت ایران را متبرک به مارک خارجی کند و از برند خارجی استفاده کند تا کالایش به فروش رود. شیوۀ آرایش و اصلاح سر و صورتمان باید به سبک اروپایی و آمریکایی باشد. هر وقت خواستیم سفر بریم ولو هنوز شهرهای مهم و معروف ایران را ندیده ایم، تا می توانیم سفر خارجی برویم و پول هایمان را در ترکیه خرج کنیم. چرا باید پولمان به جیب یک ایرانی رود! ولو با پول ملت ایران درس خواندیم، اما هرجور شده راهی پیدا کنیم برویم در خارج به مردم آنجا خدمت کنیم. وقتی حرف می زنیم باید سعی کنیم تعدادی کلمات خارجی در لابلای صحبت هایمان بلغور کنیم تا کلاسمان بالا رود. اگر هم خارجی بلد نیستیم باید سعی کنیم هرچه زودتر چند تا کلمه یاد بگیریم که از این افتخار بزرگ بی نصیب نباشیم و از غافله پیشرفت و تمدن و آدم های روشنفکر و کلاس بالا عقب نمانیم. لااقل کلماتی مثل تایم و اوکی را که همه بلندند زود به زود تکرار کنیم و در پیامک ها مان بکار ببریم. موسیقی خارجی گوش کنیم ولو هیچی از آن نفهمیم. شبکه های تلویزیونی خارجی را ببینیم. یا دستکم شبکه ایرانی های مقیم خارج را ببینیم؛ هرچه که باشد آن ها در خارج زندگی می کنند و بوی خارج به آنها خورده است. از پیام رسان های خارجی مثل تلگرام استفاده کنیم. اگر رئیسش یک ضد ایرانیست و محبوب ترین فیلمش فیلم سیصد است باز مهم نیست، هر چه باشد یک خارجی است. اگر هم امنیت مملکت ما را به خطر می اندازد آن هم اهمیتی ندارد! به داخلی ها و خودی ها اعتماد نکیند، به خارجی اعتماد کنید. اصلا آن خارجی خودیست و این داخلی ها بیگانه اند! اگر یک خارجی به ایران آمد شخصیتهای ما از وکیل و و زیر باید با اشتیاق بشتابند و مترصد باشند در یک موقیعت مناسب با او عکس بگیرند و بر دیوار منزلشان نصب کنند تا طایفه و عشیره و نسل های آینده شان به این افتخار بزرگ برخود ببالند! اگر هم این سعادت نصیب کسی بشود که با یک خارجی عکس سلفی بگیرد که آن دیگر افتخارش فوق این حرف ها است. من بعید نمیدانم که اگر منع قانونی نداشت این شخص برای ریاست جمهوری ایران نامزد می شد و با رأی بسیار بالایی پیروز میدان انتخابات می شد. راستی به مخیلۀ کسی از گذشتگان ما خطور می کرد که روزی بیاید که یک ایرانی در مقابل اجانب تا این حد خوار و زبون شود؟!