اقتراحی برای ارتقای فلسفه آموزی در حوزۀ علمیه
محمد فنائی اشکوری
تأمل درباب شیوه های آموزش فلسفه می تواند به رشد تفکر فلسفی و شکوفایی دانش فلسفه کمک کند. در گذشته تقريبا تنها روش يادگيري فلسفه در حوزه های علمیۀ اسلامی آموختن متوني خاص نزد استاد بود، سپس تدريس آنها و پس از آن گاهي نوشتن شرح و تعليقه بر آنها و احيانا تأليف کتابي نو. فلسفه آموزي منحصر بود به يادگيري چند متن معين (از ابن سینا، سهروردی، ملاصدرا، سبزواری و …) نزد اساتید فن که سالهاي متمادي به طول مي انجاميد.
امروزه آموزش فلسفۀ اسلامی در حوزه های علمیه تحولاتي یافته است؛ از جمله اينكه كتابهاي درسي جديدي تدوين شده است، مانند بداية الحكمة و نهاية الحكمة علامه طباطبايي و آموزش فلسفۀ استاد مصباح یزدی. در اين متون تاحدی تلاش شده است از تجربۀ دورۀ جديد در نگارش متون درسی استفاده شود تا فلسفهآموزان سريعتر و آسانتر و در عينحال، دقيقتر فلسفه را بياموزند. انتخاب گزيدههايي از آثار فلسفي سنتي براي آموزش، تنوع بخشیدن به موضوعات فلسفي آموزشي، و ورود شيوۀ جديد آموزش دانشگاهي، از جمله لزوم نگارش مقالات تحقيقي و پاياننامه، برخي ديگر از تحولاتی است که در آموزش فلسفه در حوزه های علمیه رخ داده است. تاریخ فلسفه و برخی شعب فلسفۀ غرب نیز در برخی از مراکز حوزوی به صورت محدودی تدریس می شود. فناوري هم به اين تحول کمک کرده است. استفاده از ضبط، آموزش غير حضوري و بهره گيري از فضای مجازی و نرم افزار به گسترش فلسفه کمک کرده و دسترسي آسان و سريع به مطالب و منابع را امکان پذير کرده است.
با اين همه بايد اذعان نمود که همچنان برنامۀ مناسبي در آموزش فلسفۀ اسلامی نداريم و ضعف و آشفتگي بسيار در اين زمينه ديده مي شود. تحول در آموزش فلسفه براي پرورش خلاقيت و زمينه سازي براي نوآوري ضروري است. بدون بازنگري اساسي و مستمر در آموزش فلسفه نمي توان پیشرفت و نوآوري متناسب با زمان را توقع داشت. تحول در آموزش به معناي کنار نهادن همۀ روش هاي سنتي و جايگزين کردن همۀ روش هاي جديد نيست. بلکه در اين ميان بايد دست به گزينش و نوآوري زد و از ميان روشهاي قديم و جديد کارآمدترين را برگزيد. مثلا به جاي خواندن متون متعدد در ساليان طولاني که در روش قديم متداول بود و انتخاب فصول و گزيده هايي از متون که امروزه رايج است، بايد جمع نمود. لازم است برخي متون کلاسيک به روش سنتي خوانده شود و برخي نيز به سبک جديد. محدوديت زماني مقاطع تحصيلي نبايد تنها عامل تعيين کننده روش آموزش باشد؛ بلکه مدت هر مقطع را بايد بر اساس نياز آن دوره تعيين کرد.
رسالت اصلي نظام آموزش فلسفه، پرورش تفکر خلاق و فلسفه ورزي است؛ نه صرفا ارائه معلومات براي انباشتن محفوظات و اعطای مدرک. طرح مسئله و کوشش براي حل آن بايد محور در آموزش باشد. ملاک ارزيابي مقالات تحقيقي و پايان نامه هاي دانش پژوهان بايد معطوف به طرح مسئله و کوشش براي حل آن باشد، نه صرف گردآوري مطالب از متون و نرم و افزار و فضای مجازی. اين گونه گردآوري ها هيچ ارزش علمي ندارد و با چنين محصولاتي هرچند که تعداد آنها بی شمار باشد نمي توان گامي به سوي نوآوري در فلسفه برداشت.
نکته ای که در فضای امروز جامعۀ ما لازم است بر آن تأکید کرد، توجه به موانع فکری، ذهنی و روانی بسیاری است که در مواجهه با فلسفه وجود دارد و مانع رشد فلسفه و تفکر فلسفی است. مهمترین موانع از این دست عبارتند از قداست بخشیدن به فلسفه از سوی گروهی و تحقیر و تحریم فلسفه از سوی گروهی دیگر، تعصب ملی و دینی و بیگانه ستیزی در میان جمعی، و خودباختگی و خودکم بینی و بیگانه پرستی در میان دسته ای دیگر. اگر به فلسفه به عنوان تفکر عقلی نظام مند نگاه کنیم، به سنت فلسفی خود به عنوان میراثی ارجمند (نه مقدس) بنگریم و به دستاوردهای عقلانی بشر از هر جغرافیا و با هر مسلک و دیدگاه به دیدۀ احترام نظر کنیم و در هر دو مورد نگاه ما حقیقت جویانه و نقادانه باشد، باری در آن صورت سوار بر سمند راهوار تفکر شتابان به سوی قلل معرفت خواهیم تاخت.
نکات بسیاری در باب پیشرفت در آموزش فلسفه و تفکر فلسفی قابل طرح است که در این مختصر مجالی به پرداختن همۀ آنها نیست. نکتۀ کلیدی این است که فلسفه آموز امروزی هرگز نمی تواند به روش سنتی و آموختن چند متن مرجع خود را قانع کند؛ بلکه نظر به تحولات علمی و معرفتی جهان، فلسفه آموز باید با حوزه های معرفتی مختلف آشنا باشد؛ چنانکه به استفاده از روش ها و مهارت های گوناگون در آموزش و تحقیق نیازمند است.
نکتۀ دیگر اشاره به پیش نیازهای فلسفه آموزی است. آموزش فلسفه مانند بسیاری از رشته های تخصصی، مقدمات و پیش نیازهایی دارد که فلسفه آموز قبل از ورود به فلسفه باید آنها را کسب کند، مانند ادبیات عربی و فارسی، زبان های خارجی مرتبط، روش تحقیق، منطق قدیم و جدید، اجمالی از علوم طبیعی و انسانی جدید، و آشنایی با معارف دینی و اصول اعتقادی اسلام.
پس از تأمین این مقدمات، سیر آموزش فلسفه با محوریت فلسفۀ اسلامی در حوزه های علمیه را می توان در دو سطح و ده مرحله به صورت زیر پیشنهاد کرد:
مرحلۀ اول: آموزش یک متن سادۀ فلسفی در حد دو واحد برای آشنایی اجمالی و اولیه با چیستی فلسفه، شاخه های فلسفه، مفاهیم کلیدی در فلسفۀ اسلامی، مکتب های اصلی در فلسفۀ اسلامی، و تاریخ اجمالی فلسفه؛
مرحلۀ دوم: آموزش متونی مانند بدایة الحکمة و نهایة الحکمه، و آموزش فلسفه؛
مرحلۀ سوم: کلام اسلامی؛ فلسفۀ اسلامی مرتبط با کلام اسلامی و متأثر از آن و در موارد بسیاری ناظر به آن است، از این رو آشنایی با کلام به ویژه مکتب های کلامی اشعری و معتزلی و شیعی لازم است؛
مرحلۀ چهارم: آموزش گزیده هایی از متون اصلی و سنتی فلسفۀ اسلامی مانند الشفا، الإشارات و التنبیهات، حکمت الاشراق و الأسفار الأربعة؛
مرحلۀ پنجم: آموزش یک دوره تاریخ تحلیلی فلسفۀ اسلامی؛
مرحلۀ ششم: نگارش پایان نامه در حد ارشد در زمینۀ فلسفۀ اسلامی؛
مرحلۀ هفتم: عرفان نظری؛ از آنجا که بین فلسفۀ اسلامی متأخر و عرفان نظری پیوند نزدیکی برقرار است و عرفان نظری یکی از منابع الهام حکمت متعالیه و تأثیرگذار بر آن است، آشنایی با عرفان نظری نیز برای فهم عمیق تر فلسفۀ اسلامی ضروری است؛
مرحلۀ هفتم: تاریخ تفصیلی فلسفۀ غرب از یونان باستان تا امروز و همچنین فلسفه های هند و چین؛
مرحلۀ هشتم، خواندن برخی از متون فلسفی غرب از فیلسوفان تأثیرگذار مانند افلاطون، ارسطو، آکوئیناس، کانت، هگل، هایدگر و ویتگنشتاین؛
مرحلۀ نهم: آموزش تخصصی برخی از شاخه های تأثیرگذار فلسفه به صورت تطبیقی، مانند معرفت شناسی، فلسفه ذهن، فلسفۀ علم، و فلسفه دین؛
مرحلۀ دهم: نگارش پایان نامه تحقیقی و اجتهادی همراه با نوآوری در موضوعی فلسفی. این موضوع می تواند با رویکرد محض فلسفۀ اسلامی یا رویکرد تطبیقی بین فلسفۀ اسلامی و دیگر مکتب های فلسفی باشد.
خوب است متناسب با رشتۀ انتخاب شده در فلسفه، دانش پژوه با رشته های علمی مرتبط با آن شاخه از فلسفه نیز بیگانه نباشد. مثلا اگر علم النفس و فلسفه ذهن می خواند، با شعبی از روانشناسی و علوم ادراکی آشنا شود. با طی موفقیت آمیز این مراحل می توان به اجتهاد فلسفی درخور این عصر دست یافت و سخنی برای گفتن داشت. پس از این مرحلۀ شخص می تواند به تدریس و پژوهش آزاد در رشتۀ تخصصی خود بپردازد.
ممکن است پرسیده شود برای آموختن فلسفۀ اسلامی چه نیازی به دانستن علوم جدید و فلسفه های غرب و شرق داریم. پاسخ این است که برای آموختن فلسفۀ اسلامیِ گذشته و حتی صاحب نظر شدن در آن، نیازی به دانستن علوم و فلسفه های دیگر نیست؛ اما برای گشودن افقهای نو در فلسفۀ اسلامی و رشد آن و پاسخگو شدن آن نسبت به پرسش های جدید فلسفی، آشنایی با علوم جدید و فلسفه های دیگر ضروری است.
نکته ای که در طول همۀ مراحل این برنامه باید مد نظر باشد و ضروری است به آن پرداخته شود، انس با قرآن کریم، ادعیه و روایاتِ معارفی معصومین علیهم السلام است که سرچشمه های راستین حکمت و الهیات ناب اسلامی هستند. مطالعۀ تفاسیر قرآن و شرح های ادعیه و روایات می تواند در این زمینه بسیار سودمند باشد.
آنچه در اینجا عرضه شد در حد یک پیشنهاد است. مناسب است این موضوع در یکی از نشریات فلسفی پی گیری و از اساتید و صاحب نظران فلسفه خواسته شود با ارائۀ دیدگاه ها و طرح های پیشنهادی خود به تدوین نهایی برنامۀ آموزشی و پژوهشی فلسفۀ اسلامی کمک نمایند. والله ولیّ التوفیق.