توافق، تقابل، یا راه سوم؟

تحلیل دکتر محمد فنائی اشکوری از مذاکره ایران و آمریکا و دورنمای آینده تنش بین دو کشور

 

روابط ایران و آمریکا از آغاز  انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ با تنش‌های ساختاری، تحریم‌ها، و اختلافات ایدئولوژیک همراه بوده است. البته ریشه های این تنش تاریخی طولانی تر از این دارد. خروج آمریکا از برجام در سال  ۲۰۱۸ و تشدید تحریم‌ها، شکاف اعتماد را عمیق‌تر کرد. هسته اصلی مذاکرات کنونی، احیای برجام یا توافق جایگزین است؛ اما آمریکا خواستار محدودیت‌های فراتر از برجام بر برنامه هسته‌ای، دفاعی و سیاست‌های منطقه‌ای ایران است، در حالی که ایران بر لغو یکباره تحریم‌ها و تضمین‌های پایدار تأکید دارد. این تقابل، احتمال توافق را به شدت کاهش می‌دهد.

مسئله اینجاست که حتی اگر توافقی حاصل شود، سابقه نقض تعهدات توسط آمریکا (مانند خروج یکجانبه از برجام) و نبود مکانیزم‌های تضمینی عینی، اطمینانی به پایبندی طرف مقابل باقی نمی‌گذارد. تجربه گذشته ثابت کرده است که تضمین‌های کاغذی یا وعده‌های اروپایی (مانند سازوکار ترایکا) پشیزی ارزش ندارند، چرا که ما با موجوداتی دروغگو، فریبکار، و عهدشکن روبه‌رو هستیم که پایبندی به اصول اخلاقی در دیپلماسی برایشان بی معناست.

از این منظر، راهکار واقع‌بینانه این است که هر توافقی مشروط به اقدامات عملی پیشاپیش توسط آمریکا باشد: لغو تحریم‌ها به عنوان گام نخست، بدون تخریب زیرساخت‌های حیاتی ایران (مانند تاسیسات هسته‌ای)، تا در صورت بازگشت تحریم‌ها، کشور با هزینه جبران‌ناپذیر مواجه نشود. این شرط مبتنی بر تجربه‌های تاریخی است که نشان می‌دهد واشنگتن به‌راحتی بهانه‌ای برای نقض توافق می‌یابد. متحدان اروپایی نیز در این زمینه سابقه‌ای سیاهتر از آمریکا دارند، به ویژه انگلیس که نقش محوری در طراحی تحریم‌ها و فشارهای غیرقانونی ایفا کرده است و  چیزی که در قاموس سیاستش بی معنا است، انسانیت و اخلاق و شرف است. دلیل زنده و آشکار این مدعا جنایات وحشیانه آدمکشان صهیونیست در لبنان و غزه است که با همراهی و حمایت همۀ جانبۀ این قدرت ها در حال انجام است.  آن طرف میز مذاکره ما انسان هایی نیستند که در مسایلی با ما اختلاف دارند، بلکه ابالیس و شیاطینی هستند که به هیچ اصل اخلاقی و انسانی و حتی حیوانی پایبند نیستند.

با این حال، مذاکره به سه دلیل ضرورت دارد: نخست، اتمام حجت در عرصه داخلی و بین‌المللی برای جلوگیری از اتهام «سرباز زدن از راه حل مسالمت‌آمیز» در صورت وقوع جنگ؛ دوم، احتمال دستیابی به توافقی نسبی (هرچند پایدار نباشد) با وجود بی‌اعتمادی ساختاری؛ و سوم، کسب زمان برای تقویت آمادگی دفاعی بیشتر و بهره‌گیری از تحولات سیاسی جهانی.

در این میان، محاسبات راهبردی جنگ نیز پیچیده است: برای آمریکا، درگیری تمام‌عیار با ایران به دلیل گستردگی میدان نبرد (خلیج فارس، یمن، عراق، لبنان…)، مقاومت نامتقارن، و تبعات اقتصادی مانند شوک به بازار نفت، هزینه‌هایی غیرقابل توجیه دارد. ایران نیز هرچند از جنگ آسیب خواهد دید، اما تسلیم بدون مقاومت به معنای نابودی دستاوردهای استراتژیک است و خسارتش اگر بیش از خسارت جنگ نباشد کمتر نیست.

راه سوم: فراسوی توافق و جنگ

سناریوی محتمل‌تر، نه توافق پایدار و نه جنگ تمام‌عیار، بلکه ادامه وضعیت فعلی با مدیریت هوشمندانه تنش است. این راهبرد مستلزم ترکیبی از دیپلماسی فعال (با محوریت همکاری با چین، روسیه، و متحدان منطقه‌ای) و بازدارندگی نظامی است. از یک سو، ایران باید با تقویت توان موشکی، پدافندی، و اتحادهای دفاعی، هزینه حمله را برای دشمن افزایش دهد. از سوی دیگر، با بهره‌گیری از اختلافات درونی غرب (مانند تمایل اروپا به حفظ برجام) و ترس متحدان عربی آمریکا از جنگ، می‌توان مانع شکل‌گیری ائتلاف ضدایرانی شد. نقش رژیم صهیونیستی به عنوان محرک اصلی جنگ نیز نباید نادیده گرفته شود؛ اسرائیل همواره با تحریک واشنگتن، سعی در تبدیل ایران به بحران اول آمریکا دارد.

در این میان، خطای محاسباتی (مانند حمله غیرعمد به هدفی حساس) می‌تواند جرقه جنگ را روشن کند. پاسخ ایران به حملات محدود آمریکا (مانند هدف قراردادن تاسیسات هسته‌ای) باید مبتنی بر استراتژی «دفاع نامتقارن» (بستن تنگه هرمز، حمله موشکی به پایگاه‌های منطقه‌ای آمریکا و متحدانش به ویژه شریان حیاتی رژیم غاصب صهیونی) باشد تا دشمن را با هزینه‌ای غیرقابل تصور مواجه سازد. همزمان، دیپلماسی رسانه‌ای و افشای دوگانگی‌های غرب در مجامع بین‌المللی، می‌تواند مشروعیت اقدامات آمریکا را زیر سوال ببرد.

خوداتکایی، وحدت ملی، و خرد راهبردی

کلید عبور از این بحران، توازن میان واقع‌گرایی و مقاومت است. ایران نمی‌تواند به وعده‌های بی‌پشتوانه آمریکا اعتماد کند، اما قطع کامل مذاکره نیز زمینه را برای جنگ تبلیغاتی دشمن فراهم می‌سازد. راه بهتر، حفظ گزینه مذاکره با شرط‌های سختگیرانه (لغو تحریم‌ها به عنوان پیش‌شرط) و همزمان، تقویت بازدارندگی جامع (نظامی، اقتصادی، فرهنگی) است. وحدت ملی، پرهیز از شعارهای بیهوده و بدون پشتوانۀ عملی، و هوشیاری در برابر پروپاگانداهای خارجی، ارکان حفظ ثبات در این مسیر پرچالش اند.

ما از جنگ استقبال نمی کنیم و نباید از  هیچ کوششی برای پیشگیری از آن دریغ کنیم. اما اگر دشمن جنگ را آغاز کند باید درسی فراموش نشدنی و پشیمان کننده به او بدهیم.باید با توکل بر خداوند، خرد جمعی، و مقاومت جانانه طوری بجنگیم که نقطه عطفی در تاریخ باشد به گونه ای که تاریخ جهان به قبل و بعد از جنگ تقسیم شود. اگر بتوانیم با قدرت از کشور دفاع کنیم و دشمن را با ذلت و خواری از منطقه فراری دهیم، کشور را در برابر دشمنان ریز و درشت دیگر ایمن کرده ایم.  «وَ مَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ»

https://www.alef.ir/news/4040123052.html

شما همچنین ممکن است مانند بیشتر از نویسنده

یک پاسخ بفرست